حدود دو سال پیش،از اینترنت،داروی اتانازی چینی خریدم.میتوانی اینگونه تهیهاش کنی،یا میتوانی به مکزیک یا پرو سفر کنی و بدون نسخه از دامپزشک بخریاش.
ظاهرا فقط کافیست بگویی باید اسب بیمارت را خلاص کنی و هرقدر بخواهی به تو میفروشند.
بعد هم میتوانی آن را توی اتاقت در هتلی واقع در شهر لیمای پرو بنوشی،و زحمات حمل و نقل جسدت به شهر و دیارت را بیندازی گردن خانوادهات، یا دارو را توی چمدانت جاساز کنی تا بعدا از آن برای استفاده بکنی.
قصد نداشتم دارو را بیدرنگ مصرف کنم و حال و روز خوشی هم نداشتم که آن همه راه تا جنوب آمریکا بکوبم،پس رفتم سراغ خرید اینترنتی از چین…
” اگر متوجه شوید به زودی میمیرید چه میکنید؟”
کُری تیلر، زاده ۱۹۵۵،رماننویس و فیلمنامهنویس استرالیایی است.
در کتاب مُردن،که نوشتنش را مدتی پیش از مرگش آغاز کرده،از اندوهی مینویسد که وقتی متوجه میشود به سرطان مبتلاست گریبانش را میگیرد.
از افکار و حالاتش،از ترسهایش،از باورهایش،از احساسش نسبت به مرگ و زندگی،از کودکی،نوجوانی و مرگ پدر و مادرش.
جولین بارنز،نویسنده کتاب “درک یک پایان”، درباره این کتاب چنین مینویسد:سرگذشتنامهای صریح و تکاندهنده،پاسخی هوشمندانه و تحسینبرانگیز به تصادفی بودن مرگ و زندگی.
برای من کتاب جالبی بود.نویسنده ای در آستانه مردن (به دلیل سرطان) تصمیم میگیرد از خاطرات خود و نگاهش به مرگ و زندگی بنویسد.کتاب نه تنها غمگین نیست بلکه به دلیل تبحر نویسنده در طرح ساده و صادقانه داستانش بسیار جذاب هم هست.هیچوقت فکر نمی کردم کتابی درباره مردن اینقدر زیبا باشد.