دارم با مرگ پدرم هم همانطور تا میکنم که با خیلی چیزهای دیگر: با فکر کردن، و جرح و تعدیل آن فکرها با نوشتن؛ انگشتبهکیبُرد شدن. با توجه به تمایلات فلسفیام، این افکار، از مورد خاصِ همین مرگ تا کلیت میرایی در نوساناند. شاید از دیدتان کاری سرد، زیاده عقلانی و تحلیلی بیاید؛ اما تنها قاعدهی سوگواری همین است که قاعدهای در کار نیست. واکنشها به مرگ را نمیشود به طرز شستهرفتهای بین عادی و غیرعادی، مناسب و نامناسب، و درست و غلط تقسیم کرد. ما در مرگ هم همانطور قیقاج میرویم که در زندگی؛ با تقلا در تاریکی برای یافتن راهی رو به پیش.