"ایزیس" همسر "اوزیریس" شاه مصر، از غیبت همسر خویش به هراس افتاده و در پی یافتن وی، به هر سو رو میکند و پس از مدتی کوتاه درمییابد برادر شاه، طیفون، او را به حیلهای، در صندوقی جای داده و به نیل انداخته است. ایزیس پای در راه میگذارد و در سرزمینی دیگر همسر خویش را در حالی که بسیار نزد پادشاه آن سرزمین گرامی است، یافته و با وی راه وطن را در پیش میگیرد. چندی بعد که آوازۀ مردی بزرگمنش، نیککردار و خردمند، در همهجای مصر میپیچد، طیفون، که از این توصیفها برادر خویش را بازشناخته، دستور دستگیری و قتل وی را صادر میکند. در سالهای آتی، ایزیس، یگانه فرزند خویش را با هدف انتقام از برادر شوهر سنگدل بزرگ میکند و هنگامی که "حوریس" به سن بلوغ میرسد با نقشهای که با اندک یاران وفادار طرح کردهاند بر سر راه طیفون قرار گرفته و در میان مردم مصر، وقایع پیشین را بیان میکنند. طیفون، همۀ شیندهها را رد کرده و تهمت خیانت به ایزیس وارد میکند. اما با ورود شاه ببلوس و شهادتش بر درست بودن گفتار ایزیس، شاه خاین میگریزد و حکومت به خاندان اوزیریس بازمیگردد. نمایشنامۀ حاضر در دو پرده و با حضور اشخاصی در نقش توت، شیخالبلد، مسطات، اوزیریس، ایزیس، طیفون، و حوریس قابل اجرا است.