میگویند مونترآل جایی میانه راه داکار و مارتینیک غرق شده است. انگار به مین خورده. شرکت کشتیرانی هیچ اطلاعاتی نمیدهد. شاید هم فقط شایعه باشد. اگر سرنوشت مونترآل را با سرنوشت کشتیهای دیگر مقایسه کنیم، کشتیهایی که پر از پناهجو در اقیانوسها سرگردان بودند، اجازه نداشتند در هیچ بندری پهلو بگیرند، و حتی وقتی در آبهای آزاد آتش میگرفتند، فقط به این دلیل که مدارک مسافران چند روز پیش منقضی شده بود، به آنها اجازه لنگر انداختن نمیدادند، در مقایسه با سرنوشت آنها غرق شدن در زمان جنگ برای مونترآل مرگ طبیعی به شمار میآید. البته به شرطی که همه این حرفها شایعه نباشد و کشتی در این میان توقیف یا به داکار بازگردانده نشده باشد. اگر به داکار بازگشته باشد، مسافرها الآن در اردوگاهی در حاشیه صحرا از گرما از حال رفتهاند. یا شاید هم تا الآن شاد و خوشحال به آن سوی اقیانوس رسیده باشند. تمام این حرفها به نظرتان بیاهمیت است؟ حوصلهتان سر رفته؟ من هم همینطور. اجازه میدهید شما را دعوت کنم سر میز من بنشینید؟ متأسفانه پول ندارم تا شما را به یک شام درست و حسابی دعوت کنم. فقط میتوانم گیلاسی شراب صورتی و تکهای پیتزا مهمانتان کنم. بفرمایید، کنار من بنشینید. کدام منظره را دوست دارید؟ پختن پیتزا روی آتش در فضای باز؟ پس کنار من بنشینید. اگر منظره بندر قدیمی را ترجیح میدهید، روبهروی من بنشینید. میتوانید خورشید را تماشا کنید که از پشت قلعه سننیکلاس غروب میکند. اینجوری محال است حوصلهتان سر برود.