انقلاب در میراث فرهنگی به روند پر نشیب و فراز سازمان میراث فرهنگی در فرایند شکلگیری مدرنیتهی ایرانی میپردازد. برای آنکه بدانیم هویت ایرانی در دنیای مدرن چگونه ساخته شد، باید مواد و مصالح نخستین آن را بشناسیم. یکی از مهمترین عناصر هویت ملی، رویکردی است که با آن تاریخ خود را بازخوانی میکنیم. این پژوهش به این پرسش پاسخ میدهد که از زمانی که تمنای مدرنشدن در ایران اوج گرفت، چه ایدههایی دربارهی میراث تاریخیمان مطرح شد؛ این ایدهها چطور تبدیل به برنامههای عملی شدند و شهرهای ما را تغییر شکل دادند؟ در این شهرها چه چیز میراث تلقی شد و با آن چه کردند؟
برای پاسخ به این پرسشها فرایند مدرنیزاسیون در ایران را مروری اجمالی میکنیم و سپس با تمرکز بر چهار دههی پس از انقلاب ۱۳۵۷، دربارهی ایدهها و برنامههای متولیان میراث فرهنگی بحث میکنیم. با تمرکز بر دورهی ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۲ (یعنی از شکلگیری تا اتمام دورهی سازمان میراث فرهنگی) پژوهش بر این مدار اصلی شکل میگیرد که تناقضات در عرصهی میراث فرهنگی ناشی از مبانی نظری است یا مدیریت اجرایی.
درواقع، مؤلفان این کتاب فقط به بررسی توصیفیـتاریخی نپرداخته، بلکه در پرسش نقادانه از کنشگران تاریخی، با بررسی جزء به جزء فرایند شکلگیری سازمان میراث فرهنگی، تلاش کردهاند نگاه کلی خود به سرگذشت این سرزمین را از دست ندهند. هدف آن بوده که در تاریخ میراث فرهنگی، تاریخ ایران مدرن مشاهده شود و شکلگیری یک سازمان و نحوهی عملکرد آن و نیروهای درونش در تاریخ ایران مدرن فهم شود. این شیوه از پژوهش تاریخی که با کلامی روایی همراه شده، بر آن است تا با نزدیکشدن به حوزهی مشخصی از تاریخ سرزمینی، مسیر تکوین آن را ترسیم کند و تناقضها و هماهنگ درونی آن را نشان دهد. از مسیر آشکارسازی این ظرفیتها، امکانات و محدودیتهای موجود در صحنههای تاریخی نمایان میشوند و برای مخاطبان معلوم خواهد شد که تاریخ نه یک مسیر یگانهی محتوم، بلکه بستری از ظرفیتها برای ارادههای موجود در موقعیت است.