کتاب صوتی جو بایدن نشر نظام‌الملک

بخشی از کتاب: مردی چهل و پنج ساله، سفیدپوست، پدر سه فرزند. بعد از پنج ساعت بیهوشی، کف زمین اتاق هتل چشم باز می‌کند. پاهایش را به سختی حرکت می‌دهد. اصلاً نمی‌تواند به یاد بیاورد که چرا آنجا است. فقط یک لحظه از چیزی شبیه جان دادن را به خاطر می‌آورد. سخنرانی راچسترِ نیویورک که تمام شد به اتاقش برگشت. احساس می‌کرد که انگار جمجمه‌ی سرش را با تیغ می‌تراشند. ماه‌ها بود که به کمک داروی تایلنول، آن درد عجیب سر و گردنش را فراموش کرده بود. دردهایی که از همه‌ی آن دویدن‌های مضحک سیاسی پا گرفت. هیچ‌کدام از آن کمپین‌ها، به ثمری نرسیدند. تمام کارهایی که محصول یک غرور شخصی بودند. خودش تمام این داستان را پذیرفته بود ولی سردردها هم هیچ‌وقت تمامی نداشتند. به هر زحمت خودش‌ را به تخت می‌رساند و از آنجا به کمک دستیارش به پرواز ایالت دلاور برده می‌شود. جایی که پزشکان تشخیص یک آنوریسم جمجمه را داده بودند. التهاب یکی از شاهرگ‌های مغز. شانس زنده ماندش آن‌قدر ناچیز بود که پیش از رسیدن همسرش از کشیشی برای آیین وداع دعوت شده بود. چند ساعت بعد در یک هوای برفی و طوفانی او را با عجله به واشنگتن منتقل کردند جایی که دکتر وقتی هشدار داد که عمل جراحی ریسک بالای از بین بردن قدرت تکلم او را دارد با این پاسخ بیمار روبرو شد.