بخشی از کتاب:
ورق پارههای زندان اسم بیمسمایی برای این یادداشتهایی که اغلب آن در زندان تهیه شده نیست. در واقع اغلب آنها روی ورق پاره، کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو و یا پاکتهایی که درآن برای ما میوه و شیرینی می آوردند نوشته شده است و این کار بدون مخاطره نبوده است. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی مامورین زندان در دست ما میدیدند جنایت بزرگی بشمار میرفت. امان از آن وقت که اولیای زندان پی میبردند که کسی یادداشتهایی برای تشریح اوضاع ایران در آن دوره تهیه میکند.خان باباخان اسعد در زندان به سختترین و وقیحترین وجهی مرد. فقط برای آنکه یادداشتهای او به دست مأمورین افتاد. محمد فرخی یزدی به دست جنایتکارانی بی شرم و رو کشته شد. فقط برای آنکه شعر می گفت و با اشعارش اوضاع ایران را در دوره استبداد سیاه برای نسلهای آینده به یادگار می گذاشت. من با علم به این مخاطرات یادداشت میکردم. چون ایمان قطعی داشتم به اینکه ملت ایران از این جریانات اطلاع کافی ندارد و برای نسلهای آینده لازم است بدانند که در این دوره سیاه با جوانان باغیرت و آزادیخواهان ایران چه معاملاتی میکردند. اگر یادداشتهای من، یعنی همین ورق پارهها به دست اولیای زندان میافتاد، من هم دیگر امروز زنده نبودم. اما بزرگترین دلخوشی من این بود که بالاخره وقایع یادداشت شده و ورق پارههای زندان خواهی نخواهی روزی به دست ملت ایران خواهد افتاد.
کتاب خاصی نبود کاملا معمولی و خاطرات چنتا زندانی اون هم در حد خیلی خیلی معمولی و بدون هیجان و خروجی خاصی
نظر شخصی بنده اینکه فقط صدای راوی زیبا بود همین
3
صدای استاد بهروز رضوی عالیه فقط به خاطر صدای ایشون این کتابو خریدم