همیشه میگویند زندگی مثل یک سفر است. درست هم میگویند. اما وقتی علامتهای بین راه جهتهای مختلفی را نشان میدهند مشکل میشود فهمید که از کدام راه باید رفت.
در کتاب تصویری «کجا با این عجله؟» نویسنده خوانندگان را تشویق میکند که رویاهای خود را دنبال کنند.
در داستان «کجا با این عجله؟» با پسرکی کوچک همراه میشویم که در سرزمینی خیالی به دنیا آمده و باید به تنهایی سفری را آغاز کند، او ابتدا چهار دستوپا راه میرود تا سرانجام یاد میگیرد بایستد، بدود، و اینگونه سفری که در پیش دارد برایش جذابتر میشود. او در مسیر، اتفاقات جالبی میبیند و چیزهای زیادی میآموزد و مسیر را سخت و آسان به پیش میرود و ادامه میدهد.
جالب بود. داستان پسری که نسبت به همه چیز سوال داشت و دنبال راه زندگی خودش می گشت، اول از راه معمول رفت ولی بعد مسیر اختصاصی خودش را پیدا کرد. مثل باقی کتابهای این نویسنده، نمادین و الهام بخش