نفس عمیق زندگی ماست . قهرمان های داستان مگی و آیرا هستند، زوجی میانسال و کمی خوشبخت ، کمی بدبخت ،پر از مشکل و دردسر و دعوا. اما در طول داستان دوباره عشق را کشف می کنند و این کشف عشق در زندگی روزمره و در میان خاطرات و مشکلات باعث می شود در پایان رمان احساس بهتری داشته باشیم.
اما نفس عمیق اصلا درگیر بازی های احساساتی و امید بخشی های بیهوده نیست ، در پایان نفس عمیق عشق بر نفرت غلبه نمی کند ، شخصیت ها دچار تحولات ساده لوحانه نمی شوند و آنچه ادامه می یابد زندگی است و ارادۀ معطوف به بهتر شدن. مگی مادری است که نمی پذیرد کاری از دستش ساخته نیست و در هر شرایطی برای بهتر شدن زندگی اطرافیانش تل اش می کند. اشتباه می کند و افکارش گاهی خواننده را به خنده می اندازد ، ولی تسلیم نمی شود.
زن و شوهری میانسال برای حضور در مراسم درگذشت دوستشان عازم سفری جاده ای می شوند. زن در نظر دارد عروس سابقش را از ازدواج مجدد منصرف کند.
نتوانستم با زن داستان همذات پنداری کنم. این همه همهمه فکری و دست و پا چلفتی برایم قابل هضم نیست، ولی شخصیت پردازی و صحنه آرایی نویسنده عالی است.
3
یه جاهایی از ته دل خندیدم
ولی خییییییلی دعوا داشت و جز و بحث.