هزارتوی خواب و هراس در زمان آشوب های حاد سیاسی در افغانستان میگذرد. در ۱۹۷۳ محمد داوودخان کودتایی ترتیب داد که سلطنت مشروطه را برانداخت و جمهوری کوته عمر افغانستان (۱۹۷۸-۱۹۷۳) را بنا نهاد.
هرچند راوی هزارتوی خواب و هراس اشاره های اندکی به وضعیت سیاسی کشورش می کند، سایه آن بر سراسر رمان گسترده است. همچنین فرض بر این است که خواننده قدرتمندی منهیات اجتماعی را از این راه می فهمد که فرهاد دوپاره می شود از اینکه در خانهای با زنی تنها مانده که دیگر شوهری ندارد و مهناز در تلاش است که موهایش را از چهره پس بزند و صورتش دیده شود.