درباره ابعاد گمشده معنا در نشانه شناسی روایی کلاسیک
در نشانهشناسی روایی کلاسیک تنها با دو شکل تعاملی متفاوت روبهرو میشویم: نخست، نظام معنایی «عمل» یا «کنش برنامهمدار بر روی چیزها»، که مبتنی است بر اصل «نظم و قاعده»، و دوم نظام معنایی «مجابسازی» که سوژهها را بر اساس اصل «نیتمندی» در ارتباط با یکدیگر قرار میدهد. اما در خصوص ساخت معنا در خود جریان تعامل، میتوان از نظام معنایی دیگری نیز نام برد؛ نظام معنایی «تطبیق»، که نه مبتنی بر اصل «نیتمندی»، بلکه اساس آن اصل تماس «حسی و تنی» بین کنشگران در تعامل است. در نظام معنایی تطبیق به نسبت دو نظام قبلی، در مدیریت تعامل با دیگری، با خطر و ریسک بیشتری روبهرو میشویم، آنگونه که در این نظام معنایی که میتوان آن را نوعی «تعادل ناپایدار» دانست، نوعی «ناامنی» حاکم میباشد، اما در عوض، شاهد آشکارگی معانی و ارزشهای بالقوه بیشتر و وسیعتری هستیم.