آقای مکگریلی سالهای سال آرزوی داشتن یک باغچهی سبزیجات داشت که دستهایش با کندن محصولاتش گلی شود و آنها را دو لپی بخورد. بالاخره هم در اولین بهار پیشرو آرزویش را عملی کرد و بعد از کاشتن بذرهای کاهو، هویج، نخود سبز و گوجهفرنگی منتظر نشست تا بذرها رشد کنند و به ثمر برسند. اما این تازه اول دردسر بود، چون همانقدر که سبزیجات برای آقای مکگریلی جذاب بود، برای خرگوشها هم جذابیت داشت.