سکانس «گروه ژیگا-ورتوف» یکی از مهمترین خیزشهای انقلابیِ سینماتوگرافی علیه آپاراتوس سینماست که در همان سالهایی که متولد شد از سوی بسیاری از منتقدان و نظریهپردازانِ بنام سینما مورد بیتوجهی قرار گرفت، زیرا اصحاب و هواداران جریان اصلی گمان میکردند این شکل از سینما دیگر خیلی افراطی و غیرمتعارف است، ماجراجویی است و نمیتواند تأثیری بر وضعیت داشته باشد.
از همین روست که پس از گذشت حدود نیم قرن از ظهور گروه ژیگا-ورتوف هنوز کتابی به شکل منسجم به فعالیتهای این گروه، زمینههای نظری و اَشکال پراتیک و سینماتوگرافیک آن پرداخته باشد در جهان غرب یافت نمیشود، مگر مقالاتی پراکنده در اینجا و آنجا.
این کتاب با گزینش و جمعآوری مهمترین مقالاتی که دربارۀ گروه ژیگا-ورتوف نوشته شده است تلاش میکند دست به تدوین و تبیین سینمای مبارزی بزند که برای شناخت آن لازم است وزش باد خاور را بر سلولوئید فیلم از پشت شیشههای عینک فرانسوی نگاه کرد.