نور کمی در انتهای صحنه روشن میشود. یک نفر پشت به صحنه روی صندلی نشسته است و دو نفر با ظاهری متفاوت از انسان در حال انجام دادن کارهایی روی سر او هستند. آنها از صحنه خارج می شوند. صحنه تاریک شده و اینبار کاملاً روشن میشود.
آژمان: (با کاغذهایی که روی میز پهن کرده درگیر است) ساعت چنده؟
بردیا: پنج و سی و پنج.
آژمان: (آهی میکشد) خوبه.....