نقد و بررسی کتاب زندگی در پیش رو
کتاب زندگی در پیش رو اثر رومن گاری، رمانی فرانسوی است که در سال 1975 منتشر شد. این کتاب داستان زندگی پسری به نام محمد که او را مومو صدا میکنند، را روایت میکند که در محلهای فقیرنشین در پاریس بزرگ شده است. مومو که اصالتاً عرب و یتیم است، از زمانی که به خاطر میآورد، در خانه مادام رزا، پیرزنی یهودی و بازنشسته از تنفروشی، بزرگ شده است. داستان از زبان مومو روایت میشود و خواننده را به سفری در دنیای پر از رنج و سختی او میبرد. مومو با وجود مشکلات و تبعیضهایی که به عنوان یک مهاجر و فرزند نامشروع با آنها روبرو است، با هوش و ذکاوت خود سعی میکند تا زندگی خود را بسازد. او در عین حال، رابطهای عمیق و صمیمانه با مادام رزا دارد و از او به عنوان مادر خود یاد میکند. مادام رزا که از زخمیهای جنگ جهانی دوم و اردوگاه آشویتز است، با وجود سختیهایی که در زندگی خود متحمل شده، قلبی مهربان و روحی بزرگ دارد. او به مومو عشق و محبت میورزد و سعی میکند تا او را به انسانی با اعتماد به نفس و مفید برای جامعه تبدیل کند. اگر شما هم به خواندن داستان و رمان علاقه دارید به دسته بندی داستان و رمان خارجی فیدیبو سر بزنید.
در طول داستان، شخصیتهای دیگری نیز به مومو و مادام رزا اضافه میشوند، از جمله یک مرد مسلمان عاشق قرآن و ویکتور هوگو و زنی که به عنوان مادرخوانده مومو عمل میکند. هر کدام از این شخصیتها، به نوعی در زندگی مومو تاثیر میگذارند و به او درسهایی از زندگی میآموزند.
رومن گاری، نویسندهای با هویتهای متعدد
رومن گاری، نویسنده، فیلمنامهنویس، کارگردان، خلبان جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی، با نام اصلی رومن کاتسِف در ۸ مه ۱۹۱۴ در ویلنیوس لیتوانی متولد شد. او در طول زندگی خود با هویتهای متعددی شناخته شد و آثارش را با نامهای مختلف منتشر کرد. گاری در خانوادهای یهودی-لهستانی بزرگ شد و دوران کودکی خود را در فقر گذراند. در جوانی به فرانسه مهاجرت کرد و تابعیت فرانسوی گرفت. در جنگ جهانی دوم به عنوان خلبان به ارتش فرانسه پیوست و به خاطر شجاعتش نشان افتخار دریافت کرد. پس از جنگ به عنوان دیپلمات در سفارت فرانسه در چندین کشور جهان خدمت کرد. گاری نویسندهای خلاق و پرکار بود و بیش از ۲۰ رمان، چندین فیلمنامه و نمایشنامه منتشر کرد. آثار او به زبآنهای مختلف ترجمه شده و جوایز ادبی متعددی را کسب کردهاند. گاری به دلیل طنز تلخ، لحن شاعرانه و نگاه انسانی به مسائل جهان در آثارش شناخته میشود. گاری در سال ۱۹۷۵ با رمان زندگی در پیش رو که با نام مستعار امیل آژار منتشر شد، برای دومین بار برنده جایزه ادبی گنکور شد.
از دیگر آثار او که منتشر شدهاست میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
چرا کتاب زندگی در پیش رو را بخوانیم
کتاب زندگی در پیش رو یکی از آثار برجسته رومن گاری است که پیامها و مطالب مهمی را به خواننده ارائه میدهد. در زیر چند دلیل را برای خواندن این کتاب بررسی میکنیم:
داستان تکان دهنده و عاطفی: این کتاب داستان زندگی پسری یتیم به نام مومو را روایت میکند که در کنار زنی فاحشه به نام مادام رزا بزرگ شده است. داستان پر از لحظات غمانگیز و طنز تلخ است که خواننده را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
نگاه انسانی به مسائل جامعه: رومن گاری در این کتاب به مسائلی مانند فقر، نژادپرستی، و طردشدگی میپردازد و نگاهی انسانی و عمیق به این مسائل ارائه میدهد.
شخصیتهای جذاب و به یاد ماندنی: مومو و مادام رزا دو شخصیت اصلی داستان هستند که به شدت جذاب و به یاد ماندنی هستند. مومو با وجود سختیهای زندگی، شخصیتی شاد و سرزنده دارد و مادام رزا با وجود گذشته تاریکی که دارد، زنی مهربان و دوستداشتنی است.
سبک نگارش قوی: رومن گاری با لحنی شاعرانه و طنز تلخ داستان را روایت میکند و از زبانی ساده و گیرا استفاده میکند که خواننده را مجذوب میکند.
علاوه بر این، کتاب زندگی در پیش رو برای افراد زیر نیز میتواند جذاب باشد:
علاقهمندان به ادبیات فرانسه: این کتاب یکی از برجستهترین آثار ادبیات فرانسه است و خواندن آن برای علاقهمندان به این حوزه میتواند بسیار مفید باشد.
افراد علاقهمند به مسائل اجتماعی: این کتاب به مسائلی مانند فقر، نژادپرستی، و طردشدگی میپردازد و میتواند دیدگاه خواننده را نسبت به این مسائل تغییر دهد.
در بخشی از کتاب زندگی در پیشرو میخوانیم
به پایین پلهها رفتم و وارد یک راهرو شدم که انباشته از بوى پیشاب و غیره بود، چرا که در خانهى بغلى که مخصوص سیاه پوستان بود تنها یک پیشابگاه براى صد نفر وجود داشت و آنها هر کجا که مىشد کارشان را انجام مىدادند. زیر زمین به چند قسمت مجزا تقسیم شده بود و درِ یکى از این قسمتها باز بود. و این همانجایى بود که مادام رزا رفته بود و نور هم از آنجا مىتابید. به داخل سرک کشیدم. وسط اتاق دیوارهاى سنگى داشت و یک مبل قرمز زهوار در رفته نیز در آنجا بود که کثافت از آن مىبارید و مادام رزا روى آن نشسته بود. سنگها مثل دندان از دیوارها بیرون زده بودند و انگار داشتند مىخندیدند. در جایى شمعى با شاخههاى عبرىگونه بالاى یک دستشویى قرار داشت و یکى از شمعهاى روى آن روشن بود. و در کمال تعجب، یک تخت خواب هم دیدم. واقعاً قراضه بود و فقط به درد سوزاندن مىخورد، اما روى آن یک تشک، ملحفه و بالش بود. علاوه بر آن تلى از سیب زمینى، یک اجاق گاز، چند قوطىنفت سفید و یک کارتن ماهى ساردین هم به چشمم خورد. آنقدر مات و مبهوت ماندم که ترس یادم رفته بود، اما پاهایم عریان بود و کم کم داشت سردم مىشد.مادام رزا بر روى مبل لکنتهاى که از درزهاى آن نور رد مىشد نشست. نگاه چشمانش پر از غرور بود، شاید حتى به نظرم پیروزمندانه هم مىآمد، انگار که کار زیرکآنهاى دارد انجام مىدهد. بعد از مدتى از جایش بلند شد. در گوشهى اتاق یک جارو افتاده بود، آن را برداشت و شروع به جارو زدن کرد. کار احمقآنهاى بود، چون گرد و خاک بلند مىشد و براى آسم مادام رزا چیزى بدتر از گرد و خاک نبود. هنوز نیم ثانیه نگذشته بود که به خس خس و سرفه افتاد، اما چون کسى آنجا نبود که جلویش را بگیرد باز هم به جارو زدن خود ادامه داد، هیچ کس به جز من برایش اهمیتى نداشت. مىدانستم که براى مراقبت از من پول مىگیرد و تنها وجه مشترک ما این بود که هیچ کداممان در این دنیا نه چیزى داشتیم و نه کسى، اما براى آسم او چیزى بدتر از گرد و غبار نبود. وقتى کارش تمام شد، جارو را به زمین گذاشت و سعى کرد که شمع را فوت کند، اما بر خلاف بزرگى و ابعادش، هیچ باد و هوایى در او نبود. او انگشتش را با زبان خیس کرد و اینگونه توانست شمع را خاموش کند. من هم فلنگ را بستم، چون مىدانستم کارش که تمام شود دوباره برمىگردد بالا.
پیشنهادهایی برای دوستداران کتاب زندگی در پیش رو
اگر شما هم به خواندن رمان و داستآنهای خارجی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 634.۹۷ مگابایت |
مدت زمان | ۰۷:۴۲:۲۵ |
نویسنده | رومن گاری |
مترجم | لیلی گلستان |
راوی | آزاده صمدی |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۶/۱۴ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این اولین کتابی بود که از رومن گاری شنیدم و چنان شیفته نگاه متفاوتش شدم که سراغ بقیه کتابهاش مثل خداحافظ گری کوپر و ریشههای آسمان و مردی با کبوتر هم رفتم و حالا هم برگشتم و این کتاب رو برای دومین بار شنیدم که به همون اندازه بار اول برام جذابیت داشت. این کتاب پر از غافلگیریه اما نه بخاطر فراز و فرودها و حوادث و وقایع داستان؛ چون روند داستان کمابیش یکنواخته و اتفاق ویژهای در اون نمیفته. بلکه بخاطر نگاه تازه نویسنده به همه اون روزمرگیها و یکنواختیها. در طول این داستان بارها به خودم میگفتم عجب! پس اینطوری هم میشه به این موضوع نگاه کرد. علاقه و احترام رومن گاری به افریقا که در ریشههای آسمان کاملا آشکاره در این کتاب هم گاهی نمود پیدا میکنه. آقای بالومبای آتشخوار و هماتاقیهاش، لونا خانم قهرمان سابق بوکس سنگال، برادران زوم، و حتی لوماهود هروئینی همگی از شخصیتهای خوب داستانند و البته افرقایی هم هستند. حتی در فضایی که همه این افریقاییها به دنبال مزایایی به فرانسه مهاجرت کردهاند مومو کوچولو آرزو میکنه ایکاش بشه رزا خانم رو به آفریقا فرستاد تا از احترامی که در اونجا برای پیرها قائل هستند و مزایایی که پیرها ازش برخوردارن برخوردار بشه. اجرای خانم صمدی هم فوقالعاده جذاب و گیراست و طنز رقیقی که در متن هست و بسیار مستعده که قربانی یک روایت نامناسب بشه در لحن و روایت ایشون کاملا به مخاطب منتقل میشه.
داستان کتاب روان و زیباست. چون رودی زلال. یکنواخت، به همراه صدایی دلنشین. داستان نقاط اوج و فرودی ندارد. شاید تنها نقطه عطف آن پایان کتاب باشد. گویندگی عالیست. صدای خانم صمدی و بیان جملات واقعا به جا و درست است. و با این که کاراکتر اصلی داستان یک پسر بچه است، اما ازآنجایی که بیشتر جملات کتاب یا از طرف این پسربچه است یا از طرف کاراکترهای زن، انتخاب یک گوینده زن انتخاب درستی بوده است. و کار بی عیبی درامده. تنها آنکه بسیار سخت گیرانه میشد خرده گرفت که چرا صدای کاراکتر محمد، در گذر زمان و با بزرگ شدنش تغییری نمیکند. موسیقی متن هرچند حداقلی و تنها در ابتدای هر قسمت است، اما بسیار زیباست. ولی تنها ارتباطش با داستان فرانسوی بودنشان است. و چندان در اختیار پیچ و خم داستان نیست. که البته همانطور که گفته شد داستان نیز چندان پیچ و تابی ندارد. در کل کتاب خوبی بود و اون رو توصیه میکنم.
خیلی تأثیر گذار بود. توصیفهاش از جامعه از زبون یه بچه هم گاهی لبخند به لب آدم میآورد و هم آدمو به فکر میانداخت. احساساتش هم انقدر واقعی بیان کرده بود که بعد از تموم کردن کتاب تا چند روز هنوز فکرم درگیر فضای داستان بود و احساسم همراه پسربچهی راوی بود. نویسنده خیلی خوب به موضوع عشق و انسانیت فراتر از مرزهای دینی و نژاد ی پرداخته بود. علاوه بر این، صدا و اجرای فوقالعادهی خانم آزاده صمدی، جذابیت داستان رو چند برابر میکرد و آدم محو فضای داستان میشد. ترجمه هم دلنشین و عالی بود. البته این کتاب چند دهه در ایران ممنوع بوده و نمیدونم چقدرش سانسور شده اما اون قدری نبود که تو ذوق ادم بزنه. ۱۰۰ درصد پیشنهاد میکنم.
من لین کتابو خوندم شاهکاره. رومن گاری توی کارهای قبلی اینقدر روون نبود موضوعو پیچ و تاب میداد و گاهی من حس میکردم خط اصلی و مسیر داستانو گم میکنم اما این کتاب منو مجذوب کرد اصولا از زبان نوجوانان نوشتن کار سادهای نیست اما شرح و توصیفهای این کتاب بینظیره دنیا رو از چشم یک بچه ۹ ساله دیده و شما هرگز احساس نمیکنید این جمله یا این حرکت متناسب با روحیه یک کودک نیست. خوندنشو توصیه میکنم نمیدونم کتاب صوتیش چطوره ولی این کتابو از دست ندین خصوصا با ترجمه بینقص خانمگلستان
داستان عالي بود فكر مي كنم بيان عقايد از زبان يك كودك درام اثر كم كرده بود و به داستان چاشني طنزي اضافه كرده بود.فكر كنم نويسنده مي خواست به ما بگويد كه دوست داشتن مرزي ندارد و مرزها را ما انسانها ايجاد مي كنيم . زني يهود و پسربچه اي مسلمان مي توانند با هم زندگي كنند به دين يكديگر احترام بگذارند اما پدر خوني بعد از ١٤ سال دوري حتي براي چند ثانيه نمي تونه پسري را كه ترك كرد و بر حسب اتفاق ديني ديگه را داره تحمل كند .واقع شدن در اقليتها مي تواند مسبب ادراك بالاتري در انسانها بشود . اپارتماني كه همه ساكنين نماينده يكي از اقليتهاي جامعه هستند دور افتاده از حامعه اصلي اما با درك بهتر از وضعيت يكديگر .
چرا به جای نظر دادن در مورد کتاب راجع به صدای گوینده نظر میدید؟؟ صدا رو از همون نمونه هم میشه خوب و بدش رو فهمید. درباره کتاب کمی بگید که ب خرید دیگران کمک کنه
شنیدن این کتاب جذاب تجربه خیلی خوبی بود. نوع نگاه نویسنده نسبت به زندگی قشر خاصی از جامعه به دور از چارچوبهای ذهنی تعریف شده و از دریچه ای کاملا متفاوت و تامل برانگیز بود. ترجمه مناسب و عدم حذف برخی از واژه های به اصطلاح بی ادبانه به ارتباط بهتر با راوی داستان کمک می کرد. در ابتدا به نظرم رسید که صدای خانم صمدی برای خوانش کتاب مناسب نیست ولی بعد از کمی شنیدن نظرم کاملا تغییر کرد و کاملا با راوی قصه ارتباط برقرار کردم. خلاصه اینکه این کتاب ارزش شنیدن و وقت گذاشتن دارد و شاید در فرصتی دیگر دوباره و با دقت بیشتری به آن گوش بدهم.
من چیزی رو میگم که خودم معمولا تو کتاب صوتی برام مهمه، از نظر اجرا خانم صمدی عزیزم علاوه بر بازیگری عالیشون تو این زمینه هم فوق العاده هستن واقعا برای من گوینده خیلی مهمه داستان خیلی قشنگ و تاثیر گذار بود اما باید بدونین که داستانه و انتظار اموزندگی نداشته باشین و اینکه کمی تلخه، یکم تصور اون حالات رزا خانم و حال اون پسر بچه غم انگیزه من تو مسیر رفت و برگشت به محل کارم کتاب گوش میدم و ترجیحم اینه داست انیو بشنوم که سمت زندگی و حال بهتر هلم بده و روزمو بسازه، یکم این داستان برام تلخ بود ولی در کل دوسش داشتم
صدای خانم صمدی بینظیره. جذاب ترین صدای مخملیه خش دار...
فکر نمیکردم که صدای زیبایی داشته باشند و کلا نظرم راجب به ایشون عوض شد و خداروشکر کتاب خوبی رو خریداری کردم