- درباره کتاب صوتی جغرافیای من و تو:
کتاب صوتی «جغرافیای من و تو» نوشته «جنیفر اسمیت» است. خاموشی عمومی سال ۲۰۰۹ دستمایه خلق این رمان میشود و نویسنده ماجرای آشنایی لوسی و ایوان را در آسانسور روایت میکند. رمان جغرافیای من و تو روایتگر روابط آدمهاست که با فراز و نشیب همراه است.
- درباره کتاب صوتی «جغرافیای من و تو»:
اتفاقهای کوچک شاید در نگاهِ اول پیشپاافتاده بهنظر برسند، اما هر اتفاق معمولی و کوچکی میتواند در نظر هر کسی آنقدر هیجانانگیز و منحصربهفرد باشد که به یک داستان یا رمان تبدیل شود. تصور کنید شاید رفتنِ برق اتفاقی معمولی باشد، اما خاموشی برای نویسندهای مثل «جنیفر اسمیت» سوژه خلق داستانی با عنوانِ «جغرافیای من و تو» میشود.
خاموشی عمومی در سال ۲۰۰۳ یک قطع برق سراسری در ایالتهای غربی و شمال شرقی آمریکا و همچنین انتاریو کانادا بود که در روز پنج شنبه ۱۳ اوت ۲۰۰۳ به وقوع پیوست. برق برخی مناطق تا ساعت ۱۱ شب وصل شد، ولی برخی دیگر دو روز برق نداشتند. در مناطق دورتر این خاموشی حتی تا یک هفته طول کشید. در آن زمان، این بزرگترین خاموشی پس از خاموشی ۱۹۹۹ برزیل بود. دلیل اصلی این قطعی سراسری، اشکال نرمافزاری در سیستم هشدار اتاق کنترل فرست انرژی بود.
نویسنده که خود در زمان این خاموشی عمومی در منهتن بوده است، با دیدن این قطع برق تصمیم به خلق یک داستان میگیرد. او در کتاب صوتی جغرافیای من و تو به موضوع روابط انسانها و پیچیدگی آنها میپردازد.
داستان از آنجایی شروع میشود که لوسی، ساکن طبقه بیستوچهارم ساختمان و ایوان، ساکنِ زیرزمین همانجا بهدلیل قطعی برق در آسانسور میمانند و همه ماجرا از گفتوگو و آشنایی این دو نفر شروع میشود. اما همه داستان به اینجا ختم نمیشود. این رابطه هم مانند تمام رابطهها فراز و نشیب دارد و جدایی و دوری هم گریبانگیر آن میشود.
جنیفر اسمیت در مصاحبهای گفته که عاشقِ سفرکردن و دیدن شهرها و کشورهای مختلف است. به همین دلیل شخصیتهای این رمان هم به شهرهای مختلفی سفر میکنند. لوسی همراه خانوادهاش به خارج از کشور میروند و ایوان هم با پدرش به سمت دیگر آمریکا عازم میشود. جنیفر اسمیت در یک کلام قصد دارد بگوید که این کتاب نشان میدهد مرکزِ دنیا مکانِ خاصی نیست. گاهی شخصی خاص مرکزِ دنیاست.
- بخشی از کتاب صوتی «جغرافیای من و تو»:
جایی در میان مکالمه کمی نزدیکتر به هم نشستند. در میانشان روی نیمکت، کسی مدتها پیش با خط کج و کوله کلمه «شاید» را کنده بود. لوسی از خود پرسید آیا ایوان هم آن را دیده یا نه. چشمهایش را لحظهای بست و اجازه داد این واژه در ذهنش بدود: شاید. شاید بهخاطر سرما بود یا شاید بهخاطر موضوع صحبتشان یا شاید هم چیزی دیگر آنها را اینقدر به هم نزدیک کرده بود. اما به هر حال وضعیت چنین بود و کمی به هم متمایل بودند و ناگهان چهرهشان نزدیک بود. لوسی چشمهایش را پایین انداخت. میترسید او را ببیند انگار. سکوت میانشان طولانیتر از آن شده بود که وانمود کنند این سکوت معنایی دیگر دارد جز معنایی که دارد. دیگر نیازی به واژه نبود؛ تنها دو قلب مانده بود که آرام میتپیدند.
- آیا کتاب صوتی «جغرافیای من و تو» مناسب شما است؟
همه ما وقتهایی خودمان را برای خواندن یک داستان ساده و رمانتیک که بهدور از هیاهوهای پیچیده باشد، راغب میبینیم. گاهی دوست داریم دل به شنیدن کتابی بدهیم که ماجرای بین دو نفر و عشق آنها را روایت میکند؛ روایتی معمولی بدون افراط در توصیف صحنهها و جملههای عاشقانه. کتاب صوتی «جغرافیای من و تو» دقیقا همینطور است؛ داستانی آرام و رمانتیک که با تمِ لطیف عاشقانهاش شنونده را سرزنده و سرحال میکند.