
پرنده آبی
نسخه الکترونیک پرنده آبی به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره پرنده آبی
(سن کلبۀ ساده و دهقانی یک هیزمشکن را نشان میدهد. این کلبه گرچه محقر است ولی از آن بوی فقر نمیآید؛ در آن یک بخاری دیواری با چند تکه هیزم که کمکم میسوزند؛ یک ساعت دیواری با پاندول وزنهای، یک چرخ ریسمانریسی، شیر آب، یک گنجه، یک تابلو و چند پارچه ظرف دیده میشوند. روی میز یک چراغ نفتی روشن است. پای گنجه یک سگ و یک گربه چنبرزده خوابیدهاند؛ بین آنها یک کلهقند درست بزرگ که در کاغذ آبی با نخ قند پیچیده شده قرار دارد. به دیوار یک قفس بند است که در آن یک قمری جای دارد. ته سن دو پنجره است که هر دو بسته هستند. زیر یکی از پنجرهها یک چارپایه گذارده شده؛ طرف چپ، در خانه قرار گرفته که از پشت با یک کلون بزرگ بسته و باز میشود؛ یک در دیگر طرف راست است و نیز یک نردبام که به وسیلۀ آن به بام خانه میروند. جلوی سن دو تختخواب کوچک چوبی بچگانه گذارده شده، بالای سر هر کدام روی یک صندلی لباس دو کودک با دقت کامل تا و جای داده شده است.) (وقتی پرده بالا میرود تیلتیل و میتیل در تختهای کوچکشان به خواب سنگین هستند. مادرشان، تیل، برای آخرین بار به آنها نزدیک میشود، روی صورت آنها خم میشود و آنها را در حالت خواب تماشا میکند و با دست به شوهر خود، باباتیل، اشاره میکند. باباتیل سر خود را از درز در به دورن میآورد، مادر انگشت خود را به علامت سکوت روی لب میگذارد و پس از آن که هر دو بچه را میبیند، چراغ را خاموش میکند و از سن خارج میشود. سن، یک لحظه تاریک است سپس روشنایی که دمبهدم زیادتر میشود، از درز پنجرهها به داخل نفوذ میکند. چراغی که روی میز بود دوباره به خودی خود روشن میشود ولی این بار نور آن با لحظۀ پیش فرق دارد و به رنگ دیگر است. به نظر میآید که دو کودک، تیلتیل و میتیل، بیدار میشوند و روی تخت مینشینند.) تیلتیل: میتیل. میتیل. تیلتیل. تیلتیل: خوابی؟ میتیل: تو چطور؟ تیلتیل: نه. میبینی که با تو حرف میزنم.
نظرات کاربران درباره پرنده آبی