در نمایشنامههای پریستلی زمان سیر طبیعی خود را که متأثر از تجربهی خودآگاهانهی زمان است از دست میدهد تا به هویت ذاتی خود نزدیک شود. این تمهید در پیچ خطرناک، بازپرس در میزند و زمان و خانوادهی کانوی به بهترین شکل پرداخته شده است. پیچ خطرناککه اولین تجربهی دراماتیک نویسنده است از این نظر اهمیت دارد و الگویی را در اختیار مخاطب قرار میدهد که در سایر آثار نویسنده تکرار میشود. در این متن علاوه بر استفاده از لغزش زمانی نویسنده حفظ وحدتهای سهگانهی ارسطو را نیز مد نظر قرار داده است.
با وجود اینکه این نمایشنامه اولین تجربهی نویسنده روی صحنهی تئاتر بود با استقبال بینظیری روبهرو شد و پس از شش ماه اجرا در انگلستان، در ایالات متحده نیز روی صحنه رفت. موفقیتهای آن باعث شد تا در ۱۹۳۴ فیل روسن اقتباسی سینمایی از این نمایشنامه را روی پردهی سینما ببرد. این اقتباس بهدلیل سانسورهای گستردهی سینمای هالیوود، که از اواخر دههی بیست آغاز شده بود، هیچگاه موفقیتهای نمایشنامه را کسب نکرد. همچنین در ۱۹۳۳ روت هالند این نمایشنامه را برای رمان اقتباس کرد و در دههی هفتاد میلادی نیز دو اقتباس برای صحنهی تئاتر از آن صورت گرفت که یکی به زبان روسی بود و دیگری آلمانی.