فنِّ منطق را ارسطو دانشمند بزرگ یونانی وضع یا تدوین کرده است. بعدها دانشمندان اسلامی آن را، همانند دیگر علوم و فنون یونانی، به زبان عربی برگرداندهاند.
فنِّ منطق، روش درست استدلال کردن و درست اندیشیدن را به ما یاد میدهد. ما با آموزش فنِّ منطق میتوانیم ساختار ظاهری استدلالهای درست را از ساختار استدلالهای نادرست بازشناسیم.
حال اگر استدلالی که ساختاری درست دارد، مقدّمههایش هم بر اصول بدیهی و یا تجربههای علمی استوار باشد، میتوانیم صادق بودن آن راهم بپذیریم. روشن است که اگر ساختار صوری استدلالی ناقص باشد، یا مقدّمههای استدلال، از مطالبی از قبیل توهّمات و باورهای بیپایه و اساس و تخیّلات شاعرانه و گفتههای بیاعتبار این و آن فراهم شده باشد، نمیتوان صادق بودن نتیجهی آن استدلال را پذیرفت.
بسیاری از مبلّغان فرقههای سیاسی و مذهبی، برای آنکه باورهای خود را به دیگران بقبولانند، از شیوههایی از منطق بهره میگیرند که بیشتر جنبهی گول زدن و فریبکاری دارد تا کشف حقیقت. منظور اینگونه مبلّغان بهرهگیری از منطق در راه شناساندن واقعیّات و آگاه کردن تودهها نیست، بلکه آنها با در کنار هم چیدن مقدّمههایی که بر پایهی موهومات و گفتههای این و آن فراهم شده است، میخواهند باورهای نادرست خود را به دیگران بقبولانند. چنین شرایطی، ضرورت آشنایی همگان را با منطق و فنون استدلال، بیشتر آشکار میکند.
پژوهندگان ایرانی، چه در زمان گذشته و چه در زمان معاصر، با دقّت و وسواس فراوان کتابهای جامعی در زمینهی فنِّ منطق از زبان عربی به زبان فارسی ترجمه کردهاند، یا خود، کتابهایی در این زمینه نگاشتهاند؛ و در آنها، به شرح تمام ریزهکاریهای این فنّ پرداختهاند. ساختار کلّی همهی این آثار، کم و بیش همانی است که ارسطو گفته، و در طول قرنها هر کس به سبک و بیانی، و به کلام و زبانی آن را بازنگاری کرده است.
متأسّفانه شیوهی بیان این ترجمهها و تألیفها، هرگز به گونهای نبوده است که همگان بتوانند با خواندن آنها، از زیر و بم فنِّ منطق سر درآورند، تا درستی یا نادرستی ساختار استدلالهایی را که در زندگی واقعی با آن روبهرو هستند، دریابند، و از صدق و کذب اینگونه استدلالها آگاه شوند.
استادان منطق جدید نیز در زمینهی شناساندن منطق جدید به بیانی ریاضیگونه قدمهای با ارزشی برداشته و کتابهایی نگاشتهاند، ولی روشن است که بهرهمندی از اینگونه منطقها نه آسان است، و نه درحدِّ توان همگان.
از این رو نگارنده بر آن شد تا در زمینهی منطق صوری به بازنگاری و فراهم آوری کتابی بپردازد که بهرهمندی از آن برای همگان آسان باشد.
منبع مهمّ نگارش این کتاب، همان «منطق صوری» تألیف استاد گرانقدر دانشگاه، شادروان دکتر محمّد خوانساری است. میتوان این کتاب را تنها منبع کاملی دانست که در آن، مطالب و اصطلاحات دشوار و خستهکنندهی منطق قدیم، به طور جامع و مفید، و به صورتی نسبتاً سادهتر و درسیتر بیان شده است.
بررسی کتاب «رهبر خرد» تألیف محقّق فاضل، استاد محمود شهابی هم با وجود تکلّف و دشواری شیوهی بیان آن، از نظر نگارنده دور نمانده است.
سرانجام بهرهمندی از فصلهای ۱،۲، ۳، ۴، ۶ و ۷ کتاب ارزشمند «درآمدی بر منطق جدید»، تألیف استاد گرانقدر، دکتر ضیاء موحّد، به کمال این کتاب افزوده است. همان فصلهایی که مؤلّف گرامی مطالعهی آن را برای عموم مناسب دانستهاند.
در نگارش این کتاب کوشش نگارنده بر آن بوده است که ساختار فنّ منطق صوری را به زبان ساده و روان امروزی بیان کند، به گونهای که شناخت و فهم آن برای همگان آسان باشد، و همه بتوانند آن را به خوبی فراگیرند، تا هم از فواید آن بهرهمند شوند، و هم از عوارض ناشی از نحوهی ناروای بهرهبرداری دیگران از این فن، در امان بمانند.
امید نگارنده بر آن است که بتواند درراه دست یافتن به چنین هدفی که صادقانه درراه آن کوشیده، توفیق یابد، تا از این را ه خدمتی هرچند ناچیز، به علاقهمندان آموختن فنِّ منطق کرده باشد.
غلامرضا ارژنگ