سبک رئالیسم جادویی را میتوان ابداع نویسندگان آمریکای لاتین دانست. نویسندگانی مانند گابریل گارسیا مارکز، خورخه لوئیس بورخس و کارلوس فوئنتس مبدع این سبک بودند. در میان این جمع هنرمندانهترین استفاده را از این سبک گابریل گارسیا مارکز داشته است. تبحر او در استفاده از این سبک در کتابها و داستان کوتاههایش مشهود و قابلتحسین است.
ادبیات آمریکای لاتین را با نام گابریل گارسیا مارکز میشناسند. این نویسندهی برندهی نوبل ادبی با نوشتههایش تحولی شگرف در ادبیات آمریکای لاتین ایجاد کرد. خواندن کتابهای این نویسنده، خواننده را با دنیای جدید و جادویی آشنا میکند، این آشنایی سبب میشود که فرد به ادبیات آمریکای لاتین علاقهمند شود و کتابهای بیشتری به قلم این نویسندگان بخواند.
کتاب ساعت شوم، در ژانر رمان و توسط گابریل گارسیا مارکز نوشتهشده است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1962 منتشر شد. گابریل گارسیا مارکز این کتاب را زمانی که در پاریس زندگی میکرده نوشته است و عنوان اولیه کتاب « شهر لعنتی یا لعنت به این شهر» بوده است، اما مارکز بعد از بازنویسی این داشتان نامش را به ساعت شوم تغییر داد. کتاب ساعت شوم برندهی جایزهی ادبی کلمبیا شد، نکته جالبی که دربارهی این کتاب وجود دارد این است که تعدادی از شخصیتها و موقعیتهایی که در این کتاب رخ میدهند، بعداً در کتاب صد سال تنهایی تکرار میشوند.
داستان کتاب ساعت شوم در دهکدهای نامشخص در کلمبیا رخ میدهد. در این کتاب گابریل گارسیا مارکز داستان شهر و شهروندانی را تعریف میکند که در تقابل بین کلیسا و شهرداری ماندهاند. در این میان اتفاقاتی رخ میدهد که خط داستان را تغییر میدهد.
جمعیت پراکنده شد. شهردار، بیآنکه سِزار مونتِرو را وادارد بارانیاش را دربیاورد، همهجایش را وارسی کرد. چهار فشنگ در جیب پیراهن و یک چاقوی ضامندار دسته شاخی در جیب پشت شلوارش یافت و از جیب دیگرش یک دفتر یادداشت، یک جاکلیدی با سه کلید و چهار اسکناس صد پزویی بیرون آورد. سزار مونترو، با دستهای گشاده، بیآنکه مقاومت کند، گذاشت تا شهردار همهجایش را بکاود و حرکاتش تنها در جهت آسان کردن کار او بود. شهردار کارش را که تمام کرد دو پلیس را صدا زد، چیزها را به آنها داد و سزار مونترو را در اختیارشان گذاشت.
آمرانه گفت:«ببرینش طبقه دوم شهرداری. مسئولیتش با شماست.»
سزار مونترو بارانیاش را درآورد، به دست یکی از پلیسها داد و در میان آن دو، بیاعتنا به باران و بهتزدگی جمعیت میدان، به راه افتاد. شهردار متفکرانه او را، که دور میشد. تماشا میکرد. سپس رو به جمعیت کرد و دستش را، مانند کسی که بخواهد مرغها را بتازاند، حرکت دادوفریاد زد:
«پر و پخش بشین.»
سپس چهرهاش را، که با دستِ بدون آستین خشک میکرد. از میدان گذشت و وارد خانه پاستور شد.
مادر پاستور روی یک صندلی ازحالرفته بود. زنها دورهاش کرده بودند و باپشتکار سرسختانهای او را باد میزدند. شهردار زنی را کنار کشید و گفت: «ببرینش بیرون هوا بخوره.»
زن رو به او کرد و گفت: «الان از کلیسا برگشته.»
شهردار گفت:«خیلی خوب، پس دورشو خلوت کنین نفس بکشه.»
پاستور در ایوان، کنار کبوترخان، دمر روی بستری از پرهای خونین دیده می شد. بوی فضله کبوتر همهجا را پرکرده بود. چندین مرد داشتند جسد را از جا بلند میکردند که شهردار در قاب در ظاهر شد.
گفت:«برین عقب.»
مردها جسد را سر جایش، در میانپرها، به حال اول گذاشتند و بیآنکه حرفی بزنند عقب رفتند. شهردار جسد را وارسی کرد و به پشت خواباند. پرهای کوچک در همه جای جسد دیده میشد. در اطراف کمر، بر خونی که هنوز گرم و زنده بود، پرهای بیشتری چسبیده بود. شهردار پرها را با دست کنار زد. پیراهنش پاره شده بود و سگک کمربند شکسته بود. شهردار امعا و احشا را از زیر پیراهن دید. از جای زخم دیگر خونی نمیآمد.
یکی از مردها گفت:«تفنگ ببرکشی بوده.»
شهردار از جا بلند شد. همانطور که چشم به جسد دوخته بود، پرهای خونین دستش را با لبه کبوترخان پاک کرد. سپس دستش را به جلو شلوار پیژامهاش مالید و به آنها گفت:
«از جا تکونش ندین.»
یکی از مردها گفت: «پس بذاریم همین طور درازکش افتاده باشه؟»
شهردار گفت:«اول باید جواز دفن صادر کرد.»
صدای شیون زنها از درون خانه به هوا رفت. شهردار از میان سروصداها و بوهای خفهکننده که کمکم داشت اتاق را پرمی کرد، راهش را گشود. در کنار در رو به خیابان با پدر آنخل سینهبهسینه شد.
کشیش با پریشانی خاطر بلند گفت:«مرده؟»
شهردار پاسخ داد: «دیگه روحش به آسمون هفتم رسیده.»
در خانههای اطراف میدان بازشده بود. باران بندآمده بود اما ابرها، بیآنکه شعاعی از نور خورشید از لابهلایشان پیدا باشد، بر بالای بامها درحرکت بودند.
گابریل گارسیا مارکز نویسنده و روزنامهنگار کلمبیایی متولد 6 مارس سال 1927 است. مارکز کودکیاش را در خانوادهای فقیر گذراند و همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. علاقهی گابریل گارسیا مارکز به نوشتن از زمانی آغاز شد که پدربزرگش در جنگ داخلی مشغول به مبارزه بود. اما مجبور شد که در دانشگاه رشتهی حقوق بخواند و در همین رشته از دانشگاه بوگاتا فارغ التحصیل شد. گابریل گارسیا مارکز بعد از تکمیل تحصیلاتش به دنبال علاقهی شخصی خودش یعنی روزنامهنگاری رفت و در مطبوعات مشغول به کار شد. او داستانهای کوتاهش را در روزنامههای آن زمان منتشر میکرد و با خلق داستانها و رمانهای خاص و منحصربهفرد و برجسته بهسرعت در کلمبیا مشهور شد. او تحصیلات موازی باعلاقهاش را هیچگاه دنبال نکرد ولی به دلیل افتخاراتش در دنیای نویسندگی موفق به دریافت مدرک افتخاری نویسندگی از دانشگاههایی چون دانشگاه کلمبیا و نیویورک شد. «مارکِز» علاوه برنوشتن داستانهای خارقالعاده فردی فعال در اجتماع بود و روحیهی آزادیخواهی داشت. او از مدافعان حکومت کوبا بود و تا سالها اجازهی ورود به کشور آمریکا را نداشت.
گابریل گارسیا مارکز در زمان حیاتش کتابها و داستان کوتاههای زیادی نوشته است. رمان صدسال تنهایی بدون شک مشهورترین رمان گابریل گارسیا مارکز است، رمانی که از سال انتشارش همواره در فهرست پرفروشترین کتابها قرار داشته است. کتابهای دیگر گارسیا مارکز عبارتاند از: ساعت شوم، پاییز پدرسالار، عشق در سالهای وبا، از عشق و شیاطین دیگر، سرگذشت یک غریق، گزارش یک آدمربایی و زیستن برای بازگفتن و ....
قلم نویسندگان آمریکای لاتین آنقدر مسحورکننده و جذاب است که مترجمان زیادی به سراغ ترجمهی آثار این نویسندگان بزرگ رفتهاند. گابریل گارسیا مارکز بهعنوان مشهورترین نویسندگان آمریکای لاتین آثار زیادی دارد که تقریبا همهی آنها به فارسی ترجمه شدهاند. احمد گلشیری یکی از مترجمانی است که تاکنون چندین کتاب از او ترجمه کرده است که کتاب پیش رو هم یکی از همان کتابها است.
احمد گلشیری مترجم ایرانی است. او که در کارنامهی ادبیاش ترجمهی کتابهای بسیار مشهوری مانند «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم» از سالینجر را دارد، آثار دیگر ترجمهشده توسط احمد گلشیری شامل: از عشق و دیگر اهریمنان از گابریل گارسیا مارکز و مجموعهی بهترین داستانهای کوتاه از آنتوان چخوف، ارنست همینگوی و گابریل گارسیا مارکز است. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی و پیدیاف این کتابها را از سایت فیدیبو دانلود کنید.
کتاب ساعت شوم را به همهی علاقهمندان ادبیات آمریکای لاتین پیشنهاد میکنیم. این کتاب همچنین میتواند شروع مناسبی برای خواندن کتابهای گابریل گارسیا مارکز باشد. شما میتوانید بعد از خواندن این کتاب به سراغ آثار دیگر مارکز مانند صد سال تنهایی، از عشق و شیاطین دیگر و دیگر کتابهای او بروید. کتاب ساعت شوم را همچنین میتوانید به دوستان کتابخوان و نوجوانتان هدیه بدهید.
آنچه در بالا خوانید نقد و بررسی کتاب ساعت شوم نوشتهی گابریل گارسیا مارکز با ترجمهی احمد گلشیری بود. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحهی فیدیبو امکانپذیر است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۴۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 238 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۵۶:۰۰ |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
مترجم | احمد گلشیری |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۳ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
قیمت چاپی | 11,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من تقریبا همه رمان های جناب گارسیا رو خوندم. به نظرم اگر کسی قراره این کتاب رو بخونه مستلزم اینه که یک پیشینه از کتاب های قبلی شون که شیوه روشن تری از روایت داستان رو داره مطالعه کنه. کتابی مثل صد سال تنهایی و یا عشق سال های وبا می تونه ذهنیت تون رو به این کتاب نزدیک کنه. تو این کتاب دنبال حادثه عجیبی نباشید بیشتر از خط داستان نگاهتون به شخصیت ها باشه اون موقع اعجاز قلم مارکز رو خواهی فهمید.
بنظرم اصلا کتاب جالبی نبود منکه از خوندنش پشیمون شدم سر و ته نداشت و فقط روایت چند روزی از زندگی مردمی بود که از خودشون هم خسته بودن فضاسازی داستان و توصیف صحنه ها به نظر من تنها نکته ی مثبت این داستان بود
من از مارکز صدسال تنهایی و پاییز پدرسالار رو خوندم این با اختلاف از اونها پایینتره
همین الان تمومش کردم به قول مترجم باید با دقت خوند من که لذت بردم
سلام کتاب جالب و زیبای هستش توصیه مؤکد میکنم بخونیدش
سلام ببخ شید چرا هیچی درباره متن کتاب نیس؟
این کتاب در حد بقیه داستان های مارکز نیست
هرچى گلشیرى به چشمتون خورد بخرید
فرم روایی بسیاری جذابی داشت
من قبلا خوندم عالیه به نظرم