00:00:00 مقدمه عادل فردوسیپور بر ترجمه فارسی 00:03:02 مقدمه نویسندهبا کلیک روی زمان هر فصل، بهصورت خودکار به آن فصل هدایت میشوید:00:10:18 فصل ۱: خطای بقاء00:15:36 فصل ۲: توهم بدن شناگر00:20:55 فصل ۳: توهم دستهبندی00:26:13 فصل ۴: تأئید اجتماعی00:31:52 فصل ۵: خطای هزینۀ هدررفته00:36:15 فصل ۶: تقابل00:40:51 فصل ۷: خطای تأئید؛ بخش نخست00:45:47 فصل ۸: خطای تأئید؛ بخش دوم00:50:36 فصل ۹: خطای مرجعیت00:55:09 فصل ۱۰: اثر مقایسهای00:59:47 فصل ۱۱: خطای در دسترس بودن01:04:47 فصل ۱۲: خطای قبلاز اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر میشه01:09:30 فصل ۱۳: خطای داستان (خطای مورخ)01:15:24 فصل ۱۴: خطای بازنگری01:20:07 فصل ۱۵: اثر بیشاعتمادی01:25:40 فصل ۱۶: دانش شوفر01:30:33 فصل ۱۷: توهم کنترل01:35:59 فصل ۱۸: تمایل پاسخ بیشاز حد به پاداشها01:41:07 فصل ۱۹: بازگشت به میانگین01:45:45 فصل ۲۰: خطای نتیجه01:50:27 فصل ۲۱: پارادوکس انتخاب01:55:39 فصل ۲۲: خطای علاقه02:01:00 فصل ۲۳: اثر مالکیت02:06:20 فصل ۲۴: اتفاق تصادفی02:11:36 فصل ۲۵: فاجعه دنبالهروی (گروهاندیشی)02:17:00 فصل ۲۶: نادیدهگرفتن احتمالات02:23:29 فصل ۲۷: خطای کمبود02:28:51 فصل ۲۸: غفلت از نرخ پایه02:33:59 فصل ۲۹: خطای قمارباز02:39:18 فصل ۳۰: مرجع02:43:56 فصل ۳۱: استدلال استقرایی02:48:38 فصل ۳۲: نفرت از زیان02:53:50 فصل ۳۳: کمکاری اجتماعی02:48:45 فصل ۳۴: رشد تصاعدی03:04:03 فصل ۳۵: نفرین پرنده03:08:53 فصل ۳۶: خطای انتساب ذاتی03:14:29 فصل ۳۷: علیت نادرست03:19:45 فصل ۳۸: اثر هالهای03:25:01 فصل ۳۹: مسیرهای جایگزین03:29:29 فصل ۴۰: توهم پیشبینی03:33:58 فصل ۴۱: خطای همزمانی03:38:42 فصل ۴۲: واژهبندی03:44:07 فصل ۴۳: خطای عمل03:49:07 فصل ۴۴: خطای از قلم انداختن03:54:26 فصل ۴۵: خطای خدمت به خود03:53:30 فصل ۴۶: تردمیل خوشبختی04:04:17 فصل ۴۷: خطای خودگُزینی یا خودیاوری04:08:49 فصل ۴۸: انحراف ارتباطی04:13:29 فصل ۴۹: شانس مبتدی04:18:44 فصل ۵۰: ناهماهنگی شناختی04:23:11 فصل ۵۱: کاهش اغراقآمیز04:28:29 فصل ۵۲: توجیه «برای اینکه»04:33:30 فصل ۵۳: خستگی تصمیمگیری04:38:18 فصل ۵۴: خطای سرایت04:43:25 فصل ۵۵: مشکل با میانگینها04:48:55 فصل ۵۶: انباشت انگیزه04:54:19 فصل ۵۷: تمایل به گزافهگویی فصل ۵۸: فصل ۵۹: فصل ۶۰: فصل ۶۱: فصل ۶۲: فصل ۶۳: فصل ۶۴: فصل ۶۵: فصل ۶۶: فصل ۶۷: فصل ۶۸: فصل ۶۹: فصل ۷۰: فصل ۷۱: فصل ۷۲: فصل ۷۳: فصل ۷۴: فصل ۷۵: فصل ۷۶: فصل ۷۷: فصل ۷۸: فصل ۷۹: فصل ۸۰: فصل ۸۱: فصل ۸۲: فصل ۸۳: فصل ۸۴: فصل ۸۵: فصل ۸۶: فصل ۸۷: فصل ۸۸: فصل ۸۹: فصل ۹۰: فصل ۹۱: فصل ۹۲: فصل ۹۳: فصل ۹۴: فصل ۹۵: فصل ۹۶: فصل ۹۷: فصل ۹۸: 08:20:05 فصل ۹۹: توهم اخبار08:26:41 فصل ۱۰۰: زندگینامه نویسندهرولف دوبلی-ترجمهفردوسیپور--کتاب هنر شفاف اندیشیدن کتابی در زمینه تصمیمگیری، شناخت و اشتباهها از جنبههای روانشناسی اثر رولف دوبلی است.رولف دوبلی، نویسنده، رماننویس و کارآفرین سویسی است و فارغالتحصیل امبیاِی و دکترای فلسفهی اقتصاد از دانشگاه سنتگالن سویس است. رولف دوبلی به خاطر نوشتن کتاب هنر شفاف اندیشیدن بسیار معروف شد و کتابش به سرعت در صدر جدول کتابهای پرفروش آلمان قرار گرفت و به زبانهای متعددی ترجمه شد.پشت جلد کتاب هنر شفاف اندیشیدن آمده است:آیا تابهحال…زمان صرف چیزی کردهای که در آینده احساس کنی ارزشش را نداشته؟ پول زیادی برای خرید اینترنتی پرداخت کردهای؟ به انجام کاری که میدانی برایت مضر است اصرار کردهای؟ سهام خود را خیلی زود یا خیلی دیر فروختهای موفقیت را نتیجهی کار خود و شکست را نتیجهی تاثیر عوامل بیرونی دانستهای؟ روی یک اسب به اشتباه شرط بستهای؟اینها نمونههاییاند از خطاهایی که همهی ما در تفکر روزمرهی خود دچارشان میشویم. اما با شناخت چیستی آنها و دانستن نحوهی شناساییشان، میتوانیم از آنها دوری کنیم و تصمیمهای هوشمندانهتری بگیریم.۱-خطای بقا:به عنوان کسی که هنوز وارد ماجرا نشده، تسلیم یک توهم هستی و نمیدانی شانس موفقیت چهقدر پایین است.خطای بقا یعنی دائما احتمال موفقیت خود را زیاد از حد تخمین بزنید.۲-توهمِ بدنِ شناگر:شناگران حرفهای به این خاطر که بهشدت تمرین میکنند بدنهایشان زیبا نمیشود، بلکه به خاطر اندام مناسبشان است که شناگران خوبی میشوند.فرمکلی بدن آنها یکی از عوامل انتخابشان است، نه نتیجه فعالیتهای ورزشیشان.(نوعی خودفریبی)۳-توهم دستهبندی:مغز انسان به دنبال الگوها و قوانین است.اگر هیچ الگوی خاصی پیدا نکند، از خودش یکی ابداع میکند.(به همین دلیل، ابرها را به شکل مختلف میبینیم.)۴-تایید اجتماعی:این خطا که گاهی از آن به عنوان غریزه جمعگرایی یاد میشود، تاکید دارد افراد وقتی مثل بقیه عمل میکنند، احساس میکنند رفتارشان درست است.هرچه تعداد بیشتری از مردم عقیدهی خاصی را دنبال کنند، ما آن عقیده را بهتر (درستتر) میپندازیم. این خطا عامل اصلی ایجاد حباب و نگرانی در بازار بورس است.•فشار جمعی میتواند شعور انسان را تحت تاثیر قرار دهد.•یک محصول صرفا به خاطر فروش بیشتر بهتر نیست.اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانهای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است.۵- خطای هزینه هدررفته:خطرناکترین حالت خطای هدررفته وقتی است که زمان، پول، انرژی یا عشق زیادی صرف چیزی کرده باشیم.این هزینه دلیلی میشود برای ادامه دادن.پس گاهی تلاش کن گذشته را فراموش کنی! زیرا هرچه بیشتر سرمایهگذاری کنیم، هزینهی هدررفته بیشتر میشود و بیشتر مجبور به ادامه میشویم.یک مورد کلاسیک از خطای هزینه هدررفته:یکی از دوستانم سالهاس از رابطهی عاشقانهی پر مشکلش زجر میکشید. نامزدش بارها به او خیانت میکرد. هر دفعه هم پشیمان برمیگشت و التماس میکرد که دوستم او را ببخشد. دوستم میگفت:« انرژی زیادی صرف این رابطه کردهام و کنار گذاشتنش کار اشتباهی است.»در مورد خطای شماره ۲-توهمِ بدنِ شناگر:🌸🌸🌸تجربه ی من:وقتی یکی یا دوتا از آشناهام، که به لحاظ حرفهی کاری مشابهام هستن رو میدیدم که از من خیلی موفقترن، همیشه می گفتم بخاطر اینه که ذاتا روابط عمومی خوبی دارن و بخوبی نفوذ می کنن.(مهره مار دارن). البته هنوزم همون باور رو دارماما احساس میکنم دچار خطای ذهنی شدم.اینکه اون نیس 🤔🤔خطای شناختی هست.ولی توهم بدن شناگر نیست.اگر شما فکر میکردید که اونا به واسطهی شغلی که دارن روابط عمومیشون خوب شده، میشد توهم بدن شناگر.2-توهم بدن شناگرخب این میگه که، نمیتونیم با قطعیت بگیم اونا که شناشون خوبه، چون فرم بدنشون خوبه شناگر خوبی هستند یا چون زیاد شنا میکنند هیکلشون خوش فرم شده؟!؟ (اول مرغ بود یا تخم مرغ؟)میگه توی خیلی از موارد عوامل متعددی توی نتیجه ای که ما میبینیم نقش دارند و ربط دادن اون فقط به یک چیز فقط یک توهم میتونه باشه شبیه به اینکه فقط با شنا کردن میشه خوش هیکل شد.مثال شخصی میزنم، یکی رو میشناسم که وقتی دانشجو بود با یه ایده ی کاربردی، وضع مالیش خیلی بهتر شد. بعدتر شنیدم که به عنوان فوق لیسانس دوم MBA میخونه. و تونست جایگاه خودشو توی طبقه ی بالای متوسط حفظ کنه.دلیل موفقیتش MBA خوندنش نبود، (قبل از اون هم موفق بود) دلیل اینکه به MBA خوندن فکر کرد، ویژگیهایی بود که داشت.یا مثال های بیشتر و ملموس تر: دانشگاه شریف یا مدارس تیزهوشان، باعث باهوشتر شدن بچه ها میشن؟ یا اونها فقط باهوشترها رو "انتخاب" میکنن؟!۶-تقابل:مردم وقتی مقروض کسی باشند، بسیار موذباند. درنتیجه درصدد جبران برمیآیند.گروهها و کمپینها از این روش به صورت اول بده بعد بستان استفاده میکند.مثالی از خطای تقابل:سالها پیش، زن و شوهری من و همسرم را به شام دعوت کردند. ما تا حدودی از قبل، با این زوج آشنا بودیم. علیرغم خوش برخورد بودن، خیلی سرگرمکننده نبودند. بهانه خوبی برای رد دعوتشان نداشتیم و به همین خاطر قبول کردیم.اوضاع دقیقا همانگونه بود که فکرش را میکردیم؛ ضیافت شام، فوقالعاده خستهکننده بود. مجبور بودیم چند ماه بعد آنها را به خانه خودمان دعوت کنیم.دوست دارم بدانم چند مهمانی شام صرفا به خاطر تقابل تحمل شدهاند؟۷-خطای تایید: (قسمت اول)خطای تایید، ریشه در همهی تصورهای غلط ما دارد.تمایل به تفسیر اطلاعات جدید، به گونهای است که با تئوریهای موجود، باورها و اعتقادات ما هماهنگ باشد.به بیان دیگر، هر دادهی جدیدی را که با نظرهای کنونیمان تناقض داشته داشته باشد فیلتر میکنیم(شواهد متضاد).یک مثال از خطای تایید در دنیای تجارت:یک تیم اجرایی در مورد یک استراتژی جدید تصمیم میگیرد. تیم با شوروشوق هر نشانهای را که بر موفقیت استراتژی دلالت کند جشن میگیرد. این تیم به هر کجا نگاه میکند مدارک تاییدآمیز زیادی میبیند، در حالی که نشانههای خلاف آن دیده نشده یا خیلی سریع به عنوان «استثنا» یا «موارد خاص» رد میشوند. آنها در برابر شواهد متضاد کور شدهاند.آن چه بشر بهتر از هرکار دیگری انجام میدهد، تفسیر اطلاعات جدید به شیوهای است که نتیجهگیریهای قبل دستنخورده باقی بماند.#آلدوس_هاکسلی۸-خطای تایید: (قسمت دوم)ما مجبور میشویم راجع به دنیا، زندگی، خودمان، سرمایهگذاریها، شغلمان و چیزهای دیگر در ذهنمان باورهایی بوجود آوریم.بنابراین بیشتر اوقات با فرضیات سروکار داریم و این فرضیات هرچقدر مبهمتر باشند، خطای تایید قویتر میشود.در زندگی خود چه بر این باور باشید، همه مردم دروغگو هستند چه بر این باور که همه مردم راستگواند، هر روز مدارکی پیدا میکنید که نظرتان را تایید کنند.برای مبارزه با خطای تایید:سعی کن باورهای خود را بنویسی و شروع کنی به پیدا کردن شواهد متناقض.خلاص شدن از شر عقایدی که مثل دوستان قدیمیِ آدم هستند، سخت اما ضروری است. در مورد خطای شماره ۵-هزینه هدررفته:تجربهی من:روزی بعد از پیادهروی طولانی کتاب مد نظرم را پیدا کردم و هزینه زیادی صرف خرید آن کردم؛ ولی بعد از شروع کتاب، اصلن از آن خوشم نیامد و از خرید خود پشیمان شدم ولی کتاب را کامل خواندم تا مانع از هدررفتن وقت، انرژی و پولی که برای خرید آن کتاب کرده بودم، شوم.۹-خطای مرجعیت:مراجعِ مسئول همواره دنبال جلب توجهاند و همیشه راهی پیدا میکنند وجههی خود را تقویت کنند؛ پزشکان و متخصصان روپوش سفید میپوشند و مدیران بانکی کت و شلوار به تن میکنند و پادشاهان تاج به سر میگذارند.مرجعیتها مانند مُد لباس متغیرند و جامعه هم به همان میزان ازشان تبعیت میکنند.در نتیجه، وقتی میخواهی تصمیم بگیری، به این فکر کن چه مراجعی میتوانند روی استدلال تو تاثیر گذاشته باشد. وقتی به یکی از آنها برخوردی، تمام تلاشت را بکن که دربرابرش مقاومت کنی.در مورد خطای شماره ۹-خطای مرجعیت:تجربهی من:زمان دانشجویی، استاد مثالی را پای تخته نوشت، جوابی که من بدست آوردم با جواب استاد متفاوت بود.فکر کردم اشتباه از منه چون احتمال نمیدادم که استاد اشتباه کند(دچار خطای مرجعیت شدم) و جوابمو پاک کردم و در حال نوشتن حل مثال از تخته بودم که یکی از دانشجوها به استاد گفت جایی اشتباه کرده و جوابش غلط است.(او هم جوابش مث من بود)با بررسی مجدد متوجه شدیم استاد قسمتی از راه حل را جا انداخته بود.استاد دانشجو را تشویق کرد که حواسش جمع بود و بهش نمره کلاسی داد.من😐اون یکی دانشجو😎۱۰-اثر مقایسهای:اگر ما خود چیزی داشته باشیم که زشت، ارزان و کوچک باشد، چیزِ دیگرِ نداشته را زیبا، گرانبها یا بزرگ در نظر میگیریم. ما در واقع با قضاوتهای مطلق مشکل داریم.با بمباران تبلیغاتی که سوپرمدلها در آنها نقش آفرینی میکنند، حالا افراد زیبا را فقط تا حدودی جذاب میبینیم.👈🏻 اگر دنبال همسر هستی، هیچگاه در کنار دوستان سوپر مدلت بیرون نرو؛ بقیهی مردم تو را کمتر از آنچه هستی جذاب میبینند.تنها برو یا حتا بهتر از این، دو دوست زشتت را با خودت ببر.😅«آیا تا به حال... زمان صرف چیزی کردهای که در آینده احساس کنی ارزشش را نداشته؟ به انجام کاری که میدانی برایت مضر است اصرار کردهای؟ سهام خود را خیلی زود یا خیلی دیر فروختهای؟ موفقیت را نتیجهی کار خود و شکست را نتیجهی تاثیر عوامل بیرونی دانستهای؟ روی یک اسب به اشتباه شرط بستهای؟ اینها نمونههاییاند از خطاهایی که همهی ما در تفکر روزمرهی خود دچارشان میشویم. اما با شناخت چیستی آنها و دانستن نحوهی شناساییشان، میتوانیم از آنها دوری کنیم و تصمیمهای هوشمندانهتری بگیریم.» آنچه در بالا خواندید، بخشی از خلاصهی کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» (The Art of Thinking Clearly) است که نویسندهی مطرح سویسی، «رولف دوبلی» (Rolf Dobelli) آن را نوشته و «عادل فردوسیپور» آن را ترجمه کرده است. هنر شفاف اندیشیدن سومین کتاب فردوسیپور است که امسال از سوی «نشر چشمه» وارد بازار کتاب شد.این کتاب توانست در روزهای ابتدایی بیستوهشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، به پرفروشترین کتاب این انتشارات مبدل شود. فردوسیپور در مقدمه بر ترجمهی فارسی این کتاب میگوید: «تصور کنید در زمین هیچ خطایی اتفاق نمیافتاد. آن وقت واژهای به نام پنالتی، اخطار و اخراج هم معنا نداشت. اشکها و لبخندها محو میشدند و زیبایی فوتبال هم رنگ میباخت. آدمها شبیه رباتهای برنامهریزیشده بودند که وظیفهشان بردن بدون کوچکترین اشتباه بود. حالا تصور کنید که در این جهان پهناور که هزاران زمین فوتبال را در خود جای داده، قرار میشد هیچ انسانی دچار خطا و اشتباهی نشود؛ آیا جهان بهتری داشتیم؟ جنگافروزیها به پایان میرسید؟ جرم و جنایت از صحنهی روزگار محو میشد؟ انسانها با یکدیگر روابط بهتری برقرار میکردند؟ پاسخ به این پرسشها و پیشبینی جهانی که هرگز تجربهاش نکردهایم، کار دشواری است؛ اما آنچه قابل پیشبینی است، آن است که هر چه بیشتر خطاهای خود را بشناسیم، رویکرد بهتری به زندگی خود خواهیم داشت. از آنجا که خطاهای بشری در طول حیاتش از الگوهای مشابهی پیروی میکنند، امکان شناختن آنها نیز امری ممکن است.»The Art of Thinking Clearly is a 2013 book by the Swiss writer Rolf Dobelli which describes in short chapters 99 of the most common thinking errors - ranging from cognitive biases to envy and social distortions.
شناسنامه
فرمت محتوا
مدت زمان
زبان
audio
۰۸:۲۷:۳۳
گذاشتن این عنوان در...
نشانشدهها
شنیدهشدهها
کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن📚رولف دوبلی [🎙عادل فردوسیپور]