تاریخ پر از بزرگانی است که نامشان با خون پوشیده شدهاست. شخصیتهایی که ذهن و قلمشان فراتر از فکر مردم عامه بود. همیشه یک پایشان لبه چوبهدار است. اما هرچقدر هم دولتها و سیاستمداران این نامداران را سرکوب کنند، سخن و عمل درست آنها از کنار ساقه تبر زدهشان جوانه میزند. «هرچه تبر زدی مرا، زخم نشد، جوانه زد .... » ایرج جنتی عطایی
رمان شکوفههای عناب توسط رضا جولایی نوشته شدهاست. این کتاب در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات نشر چشمه به چاپ رسید. کتاب شکوفههای عناب داستانی تخیلی نیست. بلکه داستانی تاریخی است که در لابهلای اتفاقات تاریخی پنهان مانده است. این کتاب درمورد مرگ جهانگیرخان صوراسرافیل است. در تمامی کتابهای تاریخ مرگ او به یک شکل توصیف شدهاست. اما مرگ این مرد نامدار متفاوتتر از آن چیزی است که تصور میکنید. رضا جولایی به بیان مشاهدات زرین تاج همسر میرزا جهانگیرخان، داوودخان، عکاس ودستیار جهانگیرخان، بوریس نیکولایف افسر مخصوص لیاخوف و طیفورخان یک قزاق ایرانی پرداختهاست. این کتاب داستان خود را در دوازده فصل به نامهای مذبح زر، زافترا، نقد بازار جهان، ماه غمگین، رقص کوچهی عاقان، سایهی تاکهای خشکیده، خارها در باد، رامانتیچنا، محبوبهی نیلگون عماری، خونابه شفق، سیوِدنیا و آزادتر از نیسم و مهتاب روایت میکند.
جهانگیرخان صوراسرافیل در سال ۱۲۹۲ در شهر عاشقان، شیراز چشم به جهان گشود. او در ۵ سالگی پدر خود را از دست و زندگی را همراه با عمه خود آغاز کرد. وی همراه با عمهاش تا ۱۴ سالگی در تهران زندگی میکرد. سپس دوباره به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت. او پس از اتمام دوران تحصیل در مدرسه دوباره به تهران آمد و به تحصیل در دارالفنون پرداخت. اتمام تحصیل او با آغاز نهضت مشروطه هم زمان بود. او که از ایدههای این جنبشش بسیار خوشش میآمد، عضو انجمنهای مشروطه شد. جهانگیرخان شیرازی به کمک دهخدا روزنامه صور اسرافیل را تاسیس کردند. این روزنامه برخی از مواقع مقالات تندی را علیه شاه و یا روحانیون منتشر میکرد. مقالات تند این روزنامه بارها باعث ایجاد مشکلات بسیاری برای موسسان آن شده بود. محمدعلی شاه هنگام دستور به توپ بستن مجلس، دستور داد تا جهانگیرخان، سید جمالالدین واعظ، سید محمدرضا مساوات و ملک المتکلمین را از ایران تبعید کنند. اما اعضای مجلس از آنها حمایت کرده و مانع این کار شدند. سرانجام محمدعلی شاه در دوم تیرماه سال ۱۲۷۸ دستور اعدام آنها را صادر کرد. این چهار مرد همان روز در باغ شاه اول شکنجه و سپس اعدام شدند. اما داستان مرگ آنها به زبان دیگر شخصیتها اندکی متفاوت است.
کتاب صوتی شکوفههای عناب در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گویندگان این کتاب صوتی داریوش فرهنگ و گلاره عباسی هستند. شما میتوانید کتاب صوتی شکوفههای عناب به قلم رضا جولایی، روایت داریوش فرهنگ و گلاره عباسی و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
داریوش فرهنگ درخشانی که وی با نام داریوش فرهنگ شناخته میشود، در ششمین روز از آذر سال ۱۳۲۶ در آبادان چشم به جهان گشود. وی در سن ۸ سالگی پدرش را از دست داد. به همین دلیل با خانوادهاش به کرمان، زادگاه مادرش مهاجرت کرد. او پس از اتمام تحصیلات دوران مدرسه، در دانشگاه تهران قبول شد. او فارغ التحصیل رشتهی کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنرهای زیبایی دانشگاه تهران است. چند سال پس از فارع التحصیلی فرهنگ وارد تئاتر شد. اولین فعالیت او در سینما بازی در فیلم سینمایی سلندر در سال ۱۳۵۹ بود. از دیگر فعالیتهای داریوش فرهنگ میتوان به کفشهای میرزا نوروز، سلطان و شبان، خنده در باران، کلاه پهلوی، دو فیلم با یک بلیط، معصومیت از دست رفته و ... اشاره کرد.
گلاره عباسی در بیست و نهمین روز از تیر ماه سال 1362 چشم به جهان گشود. او زادهی شهر تهران است. خانم عباسی پس از اتمام تحصیل در مدرسه وارد دانشگاه شد. او فارغ التحصیل رشتهی تئاتر از دانشگاه هنر و معماری تهران است. به گفته خود خانم عباسی، امین تارخ و پارسا پیروزفر تاثیر به سزایی در ورد او به عرصه هنر داشتهاند. گلاره عباسی دورههای حرفهای بازیگری را در کلاسهای استاد امین تارخ گذارندهاست. خانم عباسی فعالیت هنری خود را در سال 1380 با با تله فیلم پلکان آغاز کرد. از فعالیتهای این هنرمند در زمینهی فیلمهای سینمایی و تلویزیونی میتوان به کیمیا، برادر، در چشم باد، شیدایی، دختر ایران، نفس، مجنون لیلی، شهربانو، هیولا، شهرزاد و ... اشاره کرد. یکی از برجستهترین فعالیتهای این بانوی هنرمند تاسیس سینمای ویژه نابینایان و یا سوینا است. این سینما برای اولین بار در ایران در سال 1398 ساخته شد. گلاره عباسی راوی بسیاری از کتابهای صوتی مانند شکوفههای عناب، پولینا، هیچکس مثل تو مال اینجا نیست و ... بودهاست.
رضا جولایی زاده هشتمین روز از مرداد ماه سال ۱۳۲۹ در تهران است. او از کودکی علاقه بسیاری به کتاب خواندن داشت. پدرش نیز از علاقه او بسیار حمایت میکرد. زمانی که در کلاس پنجم جولایی شاگرد ممتاز کلاس شد، پدرش به عنوان هدیه به او چندین جلد کتاب داد. او از سن ۱۴ سالگی نویسندگی را آغاز کرد. او به طور رسمی فعالیت خود را با انتشار کتاب حکایت سلسله پشت کمانان در سال ۱۳۲۶ آغاز کرد. بیشتر آثار این نویسنده در ژانر تاریخی به ویژه دورهی قاجار و پهلوی نوشته شدهاست. از مجموعه داستانها و رمانهای این نویسنده میتوان به پاییز ۳۲، سو قصد به ذات همایونی، تالار طربخانه، جامه به خوناب و ... اشاره کرد. این نویسنده جوایز بسیاری را مانند جایزه احمد محمود، جایزه ادبی اصفهان، ادبی مهرگان و ... را بدست آوردهاست.
روزگارم در آنی زیر و رو شد. وقتی که ما به دامغان سفر کرده بودیم. عکاس خانه مورد هجوم واقع شد و تمام وسایل عکاسی و تعداد معتنابهی از شيشهها و وسایل ظهور و ثبوت خرد شد يا سوخت و یا به تاراج رفت.
هنگامی که از سفر بازگشتیم. صحرای محشری پیش رویمان بود. موسیو بهت زده به ثمرهی بر باد رفتهی یک عمرخیره شد. زبانش بند آمد و همان جا مبتلا به فجاه شد و به زمین افتاد. نمرد، اما در بستری افتاد که دیگر از آن برنخاست. من هم دوباره سلندر شدم. حتی محل خواب خود را هم از دست داده بودم. ناچار نزد پدر و مادرم بازگشتم که چند ماهی بود ندیده بودمشان. هر دو نحیفتر و خاکستریتر شده بودند و بیماری پدر شدت گرفته بود. هر دو از دیدن من خوشحال شدند. پدر بروز نداد. مادر بیمحابا محبت خود را فاش کرد. به گریه افتاد. دعایم کرد. گله کرد. خواست که آخر عمری نزدشان بمانم. دوباره همان زندگی...؟
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 827.۸۲ مگابایت |
مدت زمان | ۱۵:۰۴:۱۱ |
نویسنده | رضا جولایی |
راوی | گلاره عباسی |
راوی دوم | داریوش فرهنگ |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۴/۱۱ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
موضوع اصلی داستان کشته شدن جهانگیرخان صوراصرافیل است که به صورتی جذاب از جانب چهار نفر روایت شده. مثل سایر کتاب های جناب جولایی پس از اتمام این کتاب، تنها سرگرم نشده اید، بلکه چیزی به شما اضافه شده است. به این مطلب اضافه کنید قلم خاص و وزین نویسنده و البتههههه : دست مریزاد داریوش خان فرهنگ! حظ کتاب رو دو چندان کردید! قابل توجه فیدیبو عزیز: در توضیحات مرقوم فرموده اید سلسله پشت کمانان در سال ۱۳۲۶ نوشته شده، حال آنکه جناب جولایی متولد ۱۳۲۹ هستند. ۶ و ۲ را جا به جا نوشته اید
داستان آنقدرها کشش ندارد و تنها نکته خوبی که داشت این بود که آدم رو بیشتر به فکر فرو میبره وقتی در کتابهای تاریخ و تاریخ ادبیات درباره مرگ و ترور برخی شخصیتهای میخونیم و رد میشویم، البته شاید ده درصد کتاب درباره خود میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل باشه و بیشتر حال و احوالات و زندگی شخصیت های دخیل در اعدام اون هست، خوانش جناب فرهنگ خیلی خوب بود ولی بجای شخصیت های مختلف فقط با یک تن صدا داستان رو خونده.و اوایل بعضی فصلها آدم گیج میشه که این فصل درباره کدوم شخصیته.
خوانش آقای فرهنگ به دل میشینه، ولی یچیزی میگم در مورد خوندن بعضی از این بازیگر هست، مثل گلاره عباسی، اینکه واقعا کاش بفهمن خوانش کتاب با تئاتر فرق داره حالم بد شدبابا، چه وضعشه، موقع خوندن دهنشو به حالت خنده یا هر چی درمیاره، شنونده بدش میاد، چرا نمایش خوانی و با خوندن کتاب قاطی میکنه، بلد نیستی برو یاد بگیر،ای بابا. این همه تشدید احساسات خوندنو کسی دوست نداره بشنوه
فعلا دارم گوش می کنم داستان تا اینجا با ضرباهنگ خوبی پیش رفته البته شاهکار نیست ولی درخور توجه هست. تعداد زیادی کتاب صوتی از فیدیبو تهیه کردم. به جرات می تونم بگم خوانش آقای فرهنگ بهترین اجرایی هست که تا حالا گوش دادم. فوق العاده اس. آقای فرهنگ خسته نباشید و خدا قوت
هم کتاب جذابی بود هم صدا و خوانش آقای فرهنگ عالی بود. موسیقی قسمت آخر هم واقعا هوشمندانه و باسابقه انتخاب شده بود. به نظرم نویسنده کمی در بیان برخی جزییات و روایات داستان زیاده روی کرده بود و می توانست جمع و جورتر به روایت اصلی بپردازد. با این همه قلم آقای جولایی و فضای داستان هایش و پرداختنش به تاریخ معاصر و شخصیت های آن ستودنی است.
متاسفانه در ترتیب فصلها ، دچار مشکلاتی است. داستان به قدر کافی جذاب، و اجرا مناسب است. کتاب درباره سرنوشت چند شخصیت گمنام در کنار چهرههای سرشناس دوران قاجار و پهلوی اول است. به خصوص به دوره سرکوب مشروطهخواهان توسط محمدعلیشاه قاجار میپردازد.
یک کار خوب دیگر از جناب جولایی. تسلط به تاریخ و البته روایت خاص نویسنده از همین تاریخ با شخصیتهایی خیالی، مثال زدنی است. البته، به نظر میرسد که نویسنده در برخی جاها دچار اطناب شده است و روایت، کمی طولانی و خستهکننده.
کتاب بسیار بینظیری بود برای افرادی مثل من که به شدت علاقه مند به تاریخ هستند عالی بود خوانش فوق العاده جناب آقای فرهنگ جذابیت کتاب را چندین برابر کرده بود طوری که دو روزه کل کتاب را گوش دادم
صدای خیلی ضعیف بود و من تا مدت ها فک میکردم مشکل از سیستم و گوشیه منه ولی بعد اینکه کتاب دیگه ای پلی کردم متوجه شدم ک لا این کتاب خیلی صداش کمه کتاب خوبی بود یکم اولش خسته کننده بود که هرچی پیش میرفتی بهتر میشد
کار خوب و پخته ای بود و نشان از دانش و تسلط نویسنده داشت. البته در مورد قحطی اشتباه گرده اند چون قحطی در زمان احمدشاه رخ داده نه محمدعلی شاه. خوانش آقای فرهنگ هم بسیار خوب بود .