شکسته در گلو فریاد امشب
شکستم همچو بید در باد امشب
مرا مرغِ سیاهِ درد و اندوه
ز بَطنِ غُصههایش زاد امشب
خداوَندا فراموشی عطا کن
که رَفتم دیگرش از یاد امشب
و نامم را دگر بر لب نیارَد
دلم را داده است بر باد امشب
هزاران بِرکه تا فردا بگریم
بنالم بس از این بیداد امشب...