در جعبهی مداد رنگیها باز بود و توی جعبه خالیِ خالی بود.
مداد رنگیها اخمو و غمگین بیرون از جعبه هر کدام یک گوشهای نشسته بودند.
مداد قرمز از بس که گریه کرده بود چشمهایش سرخ سرخ شده بود و نوکِ دماغش مثل لبو شده بود.
مداد زرد خیلی خیلی ترسیده بود و رنگش مثل زرد چوبه زرد شده بود.
مداد بنفش از بس که جیغ کشیده بود و داد و هوار کرده بود دیگر صدایش در نمیآمد و یک گوشهای بیحال افتاده بود.