صبح یک روز بهاری، سنجاب قرمز، گورکن رو در حالی که دور و برش پر از شیشه بود پیدا کرد.
شیشهها از بذر پر شده بودن.
بذرها درست مثل خود گورکن، خیلی امیدوار کننده به نظر میرسیدن.
سنجاب قرمز پرسید: با اون بذرها داری چی کار میکنی، گورکن؟
گورکن جواب داد: دارم برای کاشتن آمادشون میکنم. آخرای تابستون پارسال جمعشون کردم و کل پاییز و زمستون توی شیشهها نگه داشتم و حالا میخوام یک باغچهی عالی درست کنم.
راسو بیل شخم زنی مورد علاقش رو آورد.
سنجاب قرمز هم به موش کمک کرد تا رشته سیم جمع ک نه و گورکن هم نقشهی باغچهاش رو بررسی کرد.