قطار از تونلی طولانی عبور میکند و وارد قلمروی رؤیایی که پوشیده از برف است میشود. و اینگونه است که، با حرکت آرام قطار و عبورش از ایستگاههای مختلف، راوی ما نیز وارد داستان میشود و زوایایی از قصۀ خود را، همچون تابلوهایی از رؤیا که گاه داستانی عاشقانه گاه داستانی از تنهایی، انزوا، اندوه و ازهمگسیختگی روابط عاطفی، برایمان بازگو میکند.
یاسوناری کاواباتا با چیرهدستیِ بسیار زیادِ خود داستان را بهآرامی، همچون نوری که لحظهای بر پردهای تیره میافتد و تماشاگر لمحهای از آن را میبیند، پیش میبرد و بهتدریج با عمیقترین زوایای روحی شخصیتها آشنامان میکند. گویی خواننده، همچون تماشاگری که در سالن تاریک سینما نشسته، هر آن منتظر دیدن لحظهای از مرئی شدن این تصاویر دنیای خیالی است.
کاواباتا نخستین نویسندۀ ژاپنی است که توانست با ترسیم آداب و رسوم و فرهنگ غنی ژاپنی، با نوشتن آثاری درخشان که از مهمترین و برجستهترینِ آنها میتوان به دو اثر قلمرو رؤیایی سپید و آوای کوهستان اشاره کرد، نظر آکادمی نوبل را بهخود جلب کند. کتاب حاضر شاهکار اوست، و آوای کوهستان را نیز بهسبب فرم بدیعش در روایت داستان و شخصیتپردازی مهمترین اثر او دانستهاند.