تراکتور کوچولوی آبی با همه دوسته. اما کمپرسی بزرگ و بداخلاق به هیچ چیز و هیچکس کاری نداره. اون فکر میکنه همه باید برن کنار و راه رو براش باز کنن تا به کارهاش برسه.
این یه کتاب شعره که به ما یاد میده باید مهربون باشیم و برای مهربونی هم دنبال دلیل نباشیم. اونوقت اگر یه روزی گیر بیافتیم، یک عالمه آدم هستن که بتونن بهمون کمک کنن.