مادر یا پدر بودن یکی از مشکلترین و در عین حال ارزشمندترین کارهاست. ما والدین میخواهیم رویکرد مناسبی در پیش بگیریم و مشکلات را حل کنیم اما در بسیاری از موارد روش تربیتی یا رویکرد درستی به ما ارائه نمیشود و معمولاً خودمان دست به آزمایش و خطا میزنیم. اگر بچههایمان سالم باشند، در مدرسه شاداب و با نشاط باشند، دوستانی داشته باشند، به زندگی علاقمند باشند و بتوانیم با آنها رابطه برقرار کنیم احساس میکنیم مشکلی ندارند و کارها خوب پیش میرود. والدین نوجوانان طبیعتاً با تغییر خلق، فراز و نشیب، بگو مگو و به چالش کشیدن قدرت از سوی نوجوانان که همه اینها بخشی از دوره نوجوانی است روبرو میشوند. اما پدر یا مادر یک جوان افسرده بودن، تجربهای بسیار سخت و اضطرابآور است. افسردگی یک مشکل عمومی است که ۵ درصد نوجوانان و ۲ درصد کودکان را نیز مبتلا میکند. افسردگی غالباً باعث تغییرات گسترده و وحشتناک در رفتار، واکنشهای هیجانی و روابط جوانان با نزدیکترین افراد میشود.
معمولاً والدین با دیدن افسردگی فرزند خود بسیار ناراحت میشوند. گاهی حدسهایی میزنند که مشکلی پیش آمده است. آنها دقیقاً نمیدانند چه واکنشی از خود نشان دهند و از اینکه وضعیت را بدتر کنند میترسند. شاید شما خیلی از خصوصیات فرزند خود را بدانید اما شخصیت او را دقیقاً نمیشناسید. خیلیها حتی نمیدانند از چه چیزها یا چه کسانی میتوان کمک گرفت و اینکه آیا باید تقاضای کمک کرد یا خیر. عمیقترین ترسهای شما در مورد بیماری روانی دائمی یا حتی خودکشی فرزندان، گاهی نگفته باقی میماند. نمیدانید که آیا دیگر پدر و مادرها هم مثل شما درمانده شدهاند یا خیر.
این کتاب در پاسخ به نیازهای والدین برای کمک به آنها در شناخت ابعاد مختلف افسردگی فرزندان و جوانان، بهبود وضعیت آنها، بقای خانواده و غلبه برچالشهای پیشِ روی خانوادهها تالیف شده است.