چهارصد سال قبل درکشور فرانسه، تفنگدار بودن افتخار بزرگی محسوب میشد.
تفنگ داران افراد خیلی شجاع، وفادار و سربازهای ماهری بودن که برای پادشاه کار میکردن.
اونها همراه خودشون یک تفنگ داشتن که فقط یک تیر میزد اما تفنگ دارها همون یک تیر رو همیشه به هدف میزدن.
مهارتشون با شمشیر فوقالعاده بود و داستانهای مبارزاتشون در کل دنیا شنیده میشد.
همهی جوانها دوست داشتن یک تفنگدار بشن و ماجراجوییهای هیجان انگیزی رو تجربه کنن.
در یکی از روستاهای کشاورزی در اطراف شهر، یک جوان به اسم دارتانیان، درحال ترک خونش برای رفتن به شهرِ بزرگِ پاریس بود.
اون میخواست در شهر پاریس به آرزوش برسه و به یک تفنگدار تبدیل بشه.
پدر دارتانیان برای سفر پسرش سه وسیله داد: یک نامه، پولِ کافی و یک اسب پیر برای رسیدن به مقصدش.