شعار هماهنگ تمامی شرکتهای آلمانی در سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ این بود: «ما هیچوقت ارزان نیستیم!»
افرادی که در سال ۲۰۰۰ اقتصاد آلمان را مطالعه میکردند، به مدیران ارشد اقتصادی این کشور اعلام کردند که آلمان در برابر نیروی کارآفرینی سیلیکونولی هیچ حرفی برای گفتن ندارد و در فرایند توسعه اینترنت و تکنولوژی برخط، تماشاگر است. لذا توصیه نظریهپردازان این بود که آلمان باید حوزه تولید را رها کند و بهجای راهبرد ابلهانه و نابهنگام تاکید بر کیفیت، که به دلیل حقوق بالای کارگران آلمانی در مقایسه با کارگران چینی بسیار برای این کشور گران تمام میشد، عاقلانهتر است که امور تولید را به چین برونسپاری نماید.
عجیب و باورنکردنی است؛ اما به دلیل پافشاری دولتمردان آلمانی بر استراتژی تاکید بر کیفیت و برندسازی، این کشور تا همین پانزده سال پیش نیز یک اقتصاد رو به اضمحلال به شمار میرفت و با نرخ بیکاری ۱۲ درصدی، مالیات ۳۷ درصدی، نرخ رشد جمعیت منفی و معضلات بسیار دیگر دست و پنجه نرم میکرد.
اما کمتر از یک دهه بعد و در سال ۲۰۱۲ نشانههایی از شکوفایی اقتصادی در تولید ناخالص ملی این کشور بروز کرد و بیکاری در مناطق صنعتی آلمان به صفر رسید. دلیل این امر واضح است:
آلمانیها با پشتکار، صبر، انتخاب استراتژی درست و تعهد به برنامههای ریاضت اقتصادی صحیحی که دولتمردان برایشان ترسیم کرده بودند، توانستند مردم دنیا را متقاعد کنند که خریدن جنس باکیفیت واقعا ارزشش را دارد! حتی اگر شما آن کالا را با چند برابر قیمت کالای مشابه چینی بخرید!
بخش مهمی از افتخار این تحول، متعلق به برندهایی مانند دایملر، بیامو، آئودی، بوش، زیمنس، نیوهآ، سپ، دیاچال، آدیداس و... است که همگی در حوزه تخصصی خود جزو با ارزشترین و محبوبترین برندها شناخته میشوند و باکیفیتترین محصولات و خدمات را به دنیا عرضه کردهاند.
برای مطالعه بیشتر درباره چگونگی طی این مسیر پرفراز و نشیب توسط آلمانیها و آگاهی از استراتژیها، برنامهها و نقشه راه آلمان در مسیر گذار از ورشکستگی به یکهتازی در اقتصاد صنعتی و تولیدی جهان، کتاب «رنسانس اقتصادی آلمان» را بخوانید و حتما این کتاب را به تولیکنندگان ایرانی هدیه بدهید چون قطعا برای آنها یک هدیه ویژه و بسیار ارزشمند است.