آمیناتا یک دختر سِنگالی بود.
کشوری که در قارهی آفریقا قرار داره.
اون توی یک روستای کوچیک، زیر سقف یک خونهی خشتی زندگی میکرد.
اطراف محل زندگی اونها پر از درختهای بائوباب بود.
این درختها به نظر برعکس کاشته شدهاند، چون شاخههاشون مثل ریشهست، تنهاشون هم اونقدر بزرگه که یک خونه به راحتی توش جا میشه.
خونهی آمیناتا خیلی بزرگ بود و کلی آدم توش زندگی میکردن.
خود دخترک، پدر و مادرش، خواهر و برادرهاش، عمه و بچههاش و پدربزرگ و مامان بزرگش؛ همه با هم توی یک خونه بودن.
یک خانوادهی خیلی بزرگ با اعضای زیاد.