«گرگ و میش هوای خرداد ماه» کتابی در سبک اتوبیوگرافی به قلم «احمد زیدآبادی» است. این کتاب آخرین جلد از سهگانهی خاطرات زیدآبادی است که در سال 98 و در نشر نی منتشر شده است. زیدآبادی اینجا هم مانند دو اثر قبلی خود، با زبانی گرم و خودمانی، ماجراهای زندگیاش را از زمانی که وارد دانشگاه امام حسین میشود تا محاکمه در دادگاه انقلاب و انتخابات مجلس ششم بازگو میکند.
این کتاب جلد سوم مجموعهی خاطرات نویسنده است. جلد اول و دوم این مجموعه به ترتیب با نامهای «از سرد و گرم روزگار» و «بهار زندگی در زمستان تهران» منتشر شده است. در جلد اول این سری کتاب، زیدآبادی خاطراتش را از ابتدا تا پایان دوران نوجوانی تعریف میکند. در جلد دوم، او زندگیاش را از دوران قبولی در دانشگاه و آمدن به تهران روایت میکند. جلد سوم این مجموعه از زمانی شروع میشود که احمد حالا ازدواج کرده و برای ورود به دانشگاه امام حسین تلاش میکند. در این بین، فعالیتهای سیاسیاش هم جدیتر میشود و به چهرهای سرشناس بین مردم و اهالی سیاست و مطبوعات تبدیل میشود.
گرگ و میش هوای خرداد ماه خاطرهنگاری یا زندگینامه نیست، بلکه روایتی تاریخی از تمام چیزهایی است که نویسنده آنها را بر اساس تجربیات شخصی خودش درک کرده است. با این که نویسنده در این کتاب سعی کرده وقایع تاریخی ایران را در دوران نوجوانی و جوانی خود شرح دهد، باز هم ممکن است برخی وقایع مهم ناگفته مانده باشد. آن هم به این دلیل که زیدآبادی مطالب این کتاب را از میان خاطرات متعددی که دارد، دستچین کرده است. از آنجا که خاطرهنگاری از وقایع تاریخی خواه ناخواه بار قضاوت نویسنده را هم با خود منتقل میکند، در این کتاب هم ممکن است برداشتهای شخصی زیدآبادی در روایت برخی از وقایع دیده شود.
زیدآبادی با همان نگاه تیزبین و طنز خاص خودش در کنار بازگو کردن خاطرات شخصی، خیلی از قوانین نوشته و نانوشتهی اجتماعی و فرهنگی را چه در محیطهای آکادمیک و چه در فضاهای کاری به خوبی نقد کرده است. رد پای بزرگانی مانند سعید حجاریان، دکتر شیخالاسلامی، دکتر بشیریه، هوشنگ گلشیری، اخوان ثالث و فخرالدین حجازی در میان خاطرات زیدآبادی دیده میشود. روایت کتاب یکدست نیست؛ گاهی به تعریف خاطره میگذرد و گاهی سیال ذهنی میشود که برداشت شخصی نویسنده را از افراد و جریانات بازگو میکند. خاطرات ساختار مشخصی ندارند و گاهی پراکنده و بدون پایان هستند. که البته تمام این داستانها و خاطرات در کنار هم، کتابی یکدست و هماهنگ ساخته است. زبان زیدآبادی در این کتاب، بسیار روان و خوشخوان است. او با صداقت همه چیز را تعریف میکند و مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. در جای جای کتاب رگههایی از طنزی ظریف هم وجود دارد که فضای کتاب را عوض میکند و حالوهوای متفاوتی به آن میدهد.
او در این کتاب، مانند سایر آثار خود توصیفات دقیقی از وقایع میدهد که چندان هم ملالآور نیستند و باعث جذابیت نوشتههایش میشود. زیدآبادی حتی کوچکترین و پیشپاافتادهترین ماجراها را هم با دقت و جزییات زیادی نوشته است. انگار هر یک از همین حوادث ساده حلقهی گمشدهی سلسله حوادثی است که جریان کلی زندگی این نویسنده را ساخته است. زنان در این کتاب نقش پررنگی دارند. زیدآبادی این کتاب را به تمام دختران و زنانی تقدیم کرده که درایت و عقلانیت را نه در مدرسه و دانشگاه که در زندگی و رنج تلاش برای زنده ماندن آموختهاند. آنها کسانی هستند که در فراز و نشیب زندگی و ناملایمات زندگی پا پس نمیکشند و از پس هر سختی، با قامتی استوارتر برمیخیزند و بار دیگر شالودهی زندگی خود و اطرافیانشان را سروسامان میدهند.
زیدآبادی روزنامهنگار معروف و محبوبی است که علاوه بر فعالیتهای سیاسی، به عنوان چهرهای مردمی هم شناخته میشود. او یکی از برجستهترین روزنامهنگاران و تحلیلگران سیاسی است. او با داشتن دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران، یکی از بهترین کارشناسان مسائل اسراییل هم شناخته میشود. با وجود این، او در سال 88 محکوم به شش سال زندان و پنج سال تبعید شد. همچنین از انجام هر فعالیت سیاسی و تحلیل جریانات سیاسی و اجتماعی تا پایان عمر محروم شد. زیدآبادی در حالی که در سال 90 در زندان به سر میبرد، برندهی جایزهی آزادی مطبوعات جهانی از سوی یونسکو شد. همچنین بنیاد بینالمللی مطبوعات در اتریش، در سال 96 جایزهی قهرمان آزادی مطبوعات جهان را به این روزنامهنگار اهدا کرد. به دلیل مبارزات و تلاشهایی که زیدآبادی برای آزادی مطبوعات داشته است، به او لقب «شرف اهل قلم» را دادهاند.
در سال 73 به رغم نداشتن آمادگی لازم، تصمیم گرفتم در آزمون دکترای علوم سیاسی دانشگاه تهران شرکت کنم. از این رو، به آموزش دانشگاه امام حسین (ع) مراجعه کردم و از آنها خواستم که برای ثبت نام در آزمون، معرفینامهای در مورد وضعیت خدمت نظام وظیفهام در اختیارم بگذارند. رئیس آموزش دانشگاه، که فردی به نام صحرائیان بود، از طریق منشی خود اعلام کرد که ادامه تحصیل ممنوعیت قانونی دارد! از او خواستم که ابلاغیه چنین ممنوعیتی را نشانم دهد. او هم در پاسخ گفت: این ابلاغیه محرمانه است!
من که میدانستم چنین ابلاغیهای وجود ندارد و اگر هم به فرض وجود داشته باشد، امکان ندارد محرمانه باشد، با سماجت فراوان بر لزوم نصب ابلاغیه در تابلوی اعلانات اصرار ورزیدم. اصرار من و انکار آنها چند هفته تداوم پیدا کرد. در حقیقت، من هر روز به محض ورود به دانشگاه، یکراست راهی محل آموزش میشدم و کار را پی میگرفتم. این رفتار صحرائیان را به کل کلافه کرده بود؛ به طوری که وقتی از حضورم در آموزش باخبر میشد، خود را در جایی پنهان میکرد! سماجت و پیگیریام در اینباره گرچه سبب ناخرسندی صحرائیان شد، اما دوستی و محبت عمیق کارمندان آموزش را در پی داشت. آنها از این که فردی تا این اندازه پیگیر کاری باشد، احساس بسیار خوبی پیدا کردند.
در کنار سر زدن دائمی به آموزش، خود نیز دست به کار شدم تا قانون ادامه تحصیل اعضای هیئت علمی چهارساله دانشگاهها را به دست آورم. در اینباره کتاب قطوری که شامل آییننامههای وزارت علوم بود، به دستم افتاد. طبق یک آیین نامه، آن دسته از مشمولانی که خدمت نظام وظیفه خود را به عنوان عضو هیئت علمی چهارساله در مراکز آموزش عالی سپری میکردند، در صورت پذیرفته شدن در مقطع تحصیلی بالاتر، از محل خدمت خود ترخیص میشدند، اما آنان باید به طور محضری تعهد میدادند که پس از فارغ التحصیلی به مدت دو برابر باقی مانده خدمت خود، در محل پیشین خدمت کنند.
کتاب را به دست گرفتم و سراغ صحرائیان رفتم. او خود را نشان نداد، ولی معاونش هنگامی که به موضوع پی برد، با خوشحالی ناشی از رهاشدن از شرّ من، معرفینامه لازم را برای ثبت نام در مقطع دکتری در اختیارم گذاشت.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 240 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۰۰:۰۰ |
نویسنده | احمد زیدآبادی |
ناشر | نشر نی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۹/۰۴ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 120,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
گرچه روایت کمی نسبت به جلدهای قبل منسجم تر است و متن هم ساده و البته فضا هم سیاسی تر، اما زیدآبادی خودش را این بار فردی که در میان افراد سرشناس و سیاسیون نظر و تصمیماتش از همه پخته تر و درست است تبلیغ میکند. ضدیت با اصلاح طلبان همچو خاتمی و مهاجرانی را هم آشکار میک ند و گاه و بیگاه بجای خاطرات حوادث تاریخ را ورق میزند متن کامل در گودریدز
حتما این جلد و دیگر جلد های کتاب های آقای زید آبادی رو تهیه کنید
زندگی سیاسی ایشون در جلد سوم زندگینامه شون خیلی جالب بود، چقدر پر مشغله و فعال بودن منتظر ادامه خاطراتشون هستم
با عجله نوشته شده انگار و یا حسابی به تیغ سانسور نواخته شده.
احمد آقا خمارمون کرد واسه نسخه های بعدی درود بر شرف اهل قلم
با سلام، تجربه دیروز یک روزنامه نگار با درس های برای امروز ما
جلد اول خاطراتشون جذاب تر بود احتمالل مجبوربه ابز
بسیار خواندنی
عالی