سفرهای گالیور اثر جاناتان سوییفت، یک داستان زیرکانه است. این رمان به ماجراهای خیالی یک مرد خیالی به نام لموئل گالیور میپردازد. او به سرزمینهای فانتزی لی لی پوت، براب دینگ نگ، لاپوتا سفر میکند. زمانی که اولین بار با ماجراهای این سرزمینها آشنا میشوید، ممکن است تصور کنید صرفا در حال خواندن داستانهای فانتزی سرگرم کننده مخصوص کودکان هستید. حتی اگر از جنبه هجو گونه این رمان آگاهی داشته باشید، باز هم ماجراهای کتاب سرگرم کننده به نظر میرسند. اما باید بدانید که سوییفت در این اثر به شکلی عمومی به بررسی وضعیت جامعه انگلستان و بشر به طور کلی پرداخته است.
در ابتدا، گالیور یک انسان معمولی به نظر میرسد. فردی از طبقه متوسط انگلیس که ذاتا نجیب و خوش نیت است. به تدریج و در طول سفرهایش، او شکیبایی خود را از دست داده و نسبت به ملتها و افرادی که پیش روی خود میبیند، به راحتی قضاوت میکند. در آغاز داستان گالیور کمی از گذشته خود صحبت میکند. درباره وضعیت زندگی خود، چرا این سفرها را آغاز کرده است و در ابتدای این داستان خود را در چه جایگاهی میبیند. او در ابتدای داستان به روایت خراب شدن کشتی و قرار گرفتن در سرزمین لی لی پوت می پردازد. زمانی که به هوش میآید متوجه می شود دست و پایش را بسته اند و او اسیر یک سری انسانهای کوتوله شده است. آنها ساکنان لی لی پوت هستند. گالیور برای آن ها چیزی در حد یک غول است. دست و پایش بسته است، به همین دلیل هیچ حرکتی نمیتواند بکند. موجودات کوتوله تمام داراییهای گالیور را می گیرند و مورد بررسی قرار میدهند. هیبت و بزرگی او آنها را میترساند. آنها به گالیور غذا می دهند و کمی بعد او را متحد خود در نظر میگیرند، ولی هم چنان معتقدند او باید زندانی باشد. گالیور به تدریج زبان و آداب و رسوم لی لی پوت را یاد میگیرد. سوییفت با نمایش سیستم مضحک حکومت داری لی لی پوت، حکومت انگلستان را به سخره میگیرد. همسانیهای بین انگلستان و لی لی پوت در نگاه اول چندان به چشم نمیآیند، اما با کمی دقت میتوان به وجود آنها پی برد. لی لی پوتیها نشان دهنده انسانهای خرد و سبک مغز هستند. آنها هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی از گالیور حقیرترند.