کتابی صوتی که پیش روی شماست یکی از صد رمان برتر جهان و یک عاشقانهی کلاسیک است. بلندیهای بادگیر با شخصیتهای ماندگار خود داستان عشق و انتقام را روایت میکند و از خشونت، کینه و امید میگوید. امیلی برونته در رمان خود عشقی را توصیف کرده است از مرگ هم قدرتمندتر است.
«بلندیهای بادگیر» رمانی عاشقانه و غمانگیز با قلم امیلی برونته است تنها اثر امیلی برونته برای اولین بار با عنوان «عشق هرگز نمیمیرد» در سال 1335 منتشر شد. چندی بعد مترجمین دیگری این کتاب را با عنوان «بلندیهای بادگیر» ترجمه کردند به اسمی رایج در میان مخاطبین بدل شد. در حال حاضر این کتاب با هر دو عنوان شناخته میشود و محتوای آن با یکدیگر تفاوت اساسی ندارد.
نثر کتاب «بلندیهای بادگیر» روان و ساده است و نویسنده برای روایت ماجراهای این خانواده از سبک رئالیسم بهره گرفته است. آنچه که این رمان را به یک اثر ماندنی تبدیل کرده است ترسیم عشقی شورانگیز اما نافرجام است. جملهی «روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است» عاشقانهترین جملهی ادبی شناخته شده در ادبیات انگلستان به شمار میآید.
داستان از زبان یک راوی به نام نلی گفته میشود. ماجرای این خانواده، حاصل دیدهها و شنیدههای اوست که خواننده را به قضاوت و شناخت شخصیتها دعوت میکند و هرجایی از داستان که نلی در آن حضور نداشته داستان را از زبان شخصیتهای دیگر نقل میکند.
«بلندیهای بادگیر» یک رمان عاشقانه و غمانگیز است. این رمان ماجرای عشق نافرجام هیتکلیف و کاترین را از دوران کودکی تا جوانی را روایت میکند. داستان از ز گذشتههای خیلی دور، یعنی زمان کودکی هیتکلیف و کاترین آغاز میشود. آقای ارنشاو، پدر کاترین که فردی متمول است، کودک رها شدهای به نام هیتکلیف را پیدا میکند و تصمیم میگیرد سرپرستی او را به قبول کند. او هیتکلیف را به خانواده معرفی میکند اما پسر ارشد خانواده، هیندلی از همان بدو ورودِ هیتکلیف با او دشمنی میکند. رفتار خصومت آمیز هیندلی تغییر نمیکند و و او بعد از مرگ پدر باز هم با حقارت با هیتکلیف رفتار میکند. از طرف دیگر، کاترین دختر خانواده از همان کودکی با هیتکلیف رابطهای صمیمانه و عاطفی برقرار کرده و رشتهای از محبت و عشق بین این دو نفر شکل گرفته است. اما هیندلی که از هیتکلیف متنفر است و رفتار پرخاشگرانهای با او دارد سدی در مسیر عشق خواهر خود و هیتکلیف میشود و ملاقات بین آنها را ممنوع میکند.
داستان زمانی پیچیده میشود که کاترین با مرد ثروتمندی به نام ادگار ازدواج میکند. این موضوع هیتکلیف را به شدت آشفته میکند و او تصمیم به انتقام میگیرد. هیتکلیف بعد از سه سال به دهکده بازمیگردد تا انتقام خود را از همه بگیرد. بازگشتی که سرنوشت دو خانواده را برای همیشه تغییر میدهد.
بلندیهای بادگیر محصول قرن نوزدهم میلادی است. اگرچه برخی از مسائل و دغدغههایی که در کتاب عنوان شده است، در قرن بیست و یک بسیار پیش پا افتاده به نظر میآید اما صحبت از آنها در قرن 19 میلادی در ممنوع بوده است. امیلی برونته در این داستان از مشکلات جامعه نظیر نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی، مسائل مذهبی و عشق خارج از عرف سخن گفته است. حوادث، شخصیتها و فضاهای داستان نشان از بازتاب زندگی شخصی امیلی در این رمان است. در واقع با نگاهی به زندگی امیلی برونته و شناخت اخلاق و روحیات او میتوان عناصر به کار رفته در این رمان را در زندگی شخصی او دید.
امیلی برونته داستاننویس و شاعر بریتانیایی در سال 1818 در شمال انگلستان به دنیا آمد. او خواهر کوچکتر شارلوت برونته و خواهر بزرگتر آن برونته بود که هر کدام از نویسندگان مطرح کلاسیک جهان محسوب میشوند و امروز نام آنها با عنوان خواهران برونته در دنیای ادبیات شناخته میشود. پدر او بسیار سختگیر و متعصب بود و زندگی را بینهایت برای او و خواهرانش طاقتفرسا کرده بود. امیلی در سال 1838 معلم شد اما به علت فشار کاری تصمیم گرفت آن را رها کند. او و خواهرانش تصمیم گرفتند مدرسهای را تاسیس کنند؛ اما تلاش آنها برای موفقیت در این کار نیز به جایی نرسید.
امیلی در سال 1847 رمان بلندیهای بادگیر را منتشر کرد. او پیش از انتشار این داستان دو سال برای نوشتن آن زمان صرف کرد. اولین اثر امیلی برونته مانند دیگر تلاشهای او با شکست روبهرو شد. اما پس از مرگ نویسنده در فهرست بهترین رمانهای انگلیسی قرار گرفت و حالا بیش از 150 سال است كه در سراسر جهان تجدید چاپ میشود و علاقهمندان زیادی دارد.
گروه فرهنگی آوانامه در سال 1392 با ثبت و تاسیس موسسه فرهنگی «آوانامه دانش گستر» فعالیت رسمی خود را آغاز نمود. این انتشارات در حال حاضر در زمینه تولید و نشر کتابهای صوتی، مجلات، نمایشنامههای رادیویی، پادکست و سایر فعالیتهای فرهنگی فعالیت میکند. این انتشارات در زمینههای رمان و داستان، شعر، فلسفه، تاریخ، مدیریت، سیاست، جامعهشناسی، روانشناسی، دینی و مذهبی و ... آثار صوتی متنوعی را به بازار عرضه کرده است. انتشارات آوانامه کتاب صوتی بلندیهای بادگیر را با ترجمهی پرویز پژواک عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است.
کتاب صوتی بلندیهای بادگیر در دستهی کتابهای رمان عاشقانه قرار دارد. این کتاب برای گروه سنی بزرگسال مناسب است. خوانش کتاب صوتی بلندیهای بادگیر را آرمان سلطان زاده و مریم پاک ذات بهعهده داشتهاند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 994.۱۹ مگابایت |
مدت زمان | ۱۸:۰۳:۴۸ |
نویسنده | امیلی برونته |
مترجم | پرویز پژواک |
راوی | آرمان سلطان زاده |
راوی دوم | مریم پاکذات |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۸/۱۲ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ارزش این کتاب احتمالا فراتر از داستانیه که روایت میکنه. خود داستان سرشار از روابط عجیب و باورناپذیر بین آدمها و رفتارهاییه که توجیه منطقی ندارن و حتی بعید میدونم از منظر روانشناسی هم بشه براشون توضیحی پیدا کرد. همه چیز به شدت با افراط و اغراق آمیخته شده؛ هم عشق هم نفرت هم انتقام هم تحقیر هم حقارت هم ترس. انگار نویسنده هیچ اعتمادی به شعور خواننده نداره و نمیخواد درک هیچ حسی رو به خود خواننده واگذار کنه. اونقدر رنگ احساسات و عواطف و بروزشون در رفتار شخصیتها رو تند و نمایان کرده که مبادا خواننده یک درصد متوجه منظورش نشه. برای اینکه حقارت و ضعف شخصیت یک کاراکتر رو نشون بده عملا اونو وادار میکنه جیغ بزنه و روی زمین بغلته و گریه و زاری و التماس کنه. به همین مقدار هم اکتفا نمیکنه و محض احتیاط از زبون خود یارو هم میگه من آدم بدذاتی هستم و.... با هیچکدوم از شخصیتها نمیشه همذاتپنداری کرد و اصلا هیچکدومشونو نمیشه باور کرد. همه چیز کاملا داستانیه اما نه مثلا از نوع داستانهای داستایوسکی که هر کلمهش از بطن یک خرد قهار جاری میشه. حتی روایت داستان هم که اولشخص هست باعث شده دست و پای نویسنده بسته بشه و راوی رو در جاهایی حاضر کنه که منطقا نباید حاضر میبود. باگهای داستان هم تعدادشون کم نیست که اگر بگم ممکنه بخشی از داستان برای کسانی که هنوز نشنیدن اسپویل بشه. بنظرم ارزش این کتاب به چیزی غیر از داستانش مربوط میشه. مثلا برای بررسی سبک زندگی و ارزشهای اخلاقی اشراف بریتانیا در اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم یا سیر تطور رمان در قرن نوزدهم یا ارزشهای زبانی برای انگلیسیزبانها یا چیزهایی شبیه این احتمالا حرفهای زیادی برای گفتن داره. در هر حال این رمان اگر به زبانی غیر از انگلیسی یا روسی نوشته میشد احتمالا تا حالا فراموش شده بود و جز عدهای از اهل همون زبان نمیشناختنش. کما اینکه اگر رمانی مثل شوهر آهو خانم در زبان انگلیسی خلق میشد امروز جایگاهش از بلندیهای بادگیر پایینتر نبود. در مورد راوی هم ترجیح میدم حرفی نزنم جز اینکه قسمتهای کوتاهی که آقای آرمان روایت کردن حد اعلای یک روایت بینقصه. ایشون در همون قسمتهای کوتاه به خوبی نشون دادن که فن بیان در جذابیت یک اثر چه معجزهای میتونه بکنه. کاش کل اثر به همین شیوه روایت میشد یا دست کم شخصیتهای مرد رو ایشون میگفت و شخصیتهای زن رو خانم پاکذات. ترجمه کتاب هم البته چندان دلچسب نبود و کار روایت رو سختتر میکرد. از این کتاب ترجمههای زیادی هست و جا داشت از ترجمهای که برای کتاب صوتی مناسبتر باشه استفاده میشد. ترجمه مهدی غبرایی رو ندیدم ولی با شناختی که از قلم ایشون دارم بنظرم میتونست برای این کار انتخاب بهتری باشه.
خب خب.... اول خیال اونایی که نگران ترجمه یا گوینده ها هستن راحت کنم. گویندگی که به دست دو فرد زبده انجام شده ترجمه های خوبو روونه ولی کاش ترجمه رضا رضایی انتخاب میشد کتاب هم کتابیه که حداقل برای من هرچی بیشتر از خوندنش میگذره حسم نسبت بهش بهتر میشه. شاید بتونیم ایراد هایی به انفعال زنان این داستان و عشق های ناملموس کتاب ایراد بگیریم ولی باید توجه کرد این کتاب آیینه تمام نمای عصر ویکتوریاست. و خواهران برونته هم نقش به سزایی در نشون دادنش به جهانیان داشتند. نشون دادن زمانی که زنان عروسک هایی بیش نبودن و اشرافیانی به دغدغه که خوشبختیو با ازدواج با یک فرد خوش قیافه مایه دار تر از پدر خلاصه میکردند. و اما درباره عشق هیتکلیف و کاترین. هیتکلیف شریر که حتی به معشوق خود نیز کینه میورزید. عشقی سراسر غیر قابل هضم که به خوبی روایت شده. پسری که یک عمر تحقیر شده. معشوقش توسط یک بچه خوشگل پولدار متصرف شده حال باعث میشه چیزی جز کینه و نفرت در وجودش باقی نمونه. کتاب یک جمله محشر داره . [سگ ولگردی نباش که هر لگدی میخورد حقش است و از تمام دنیا باندازه کسی که لگدش میزند متنفر است.]اینه که شخصیت هیتکلیف را جوری بیان شده که هیچکس نمیتونه تصورش کنه. عشقی که آکنده از نفرته. خب نفرت شبیه ترین حس نسبت به عشقه ولی دقیقا در برابرش هم هست. هیتکلیفی که میتونست با وصول به معشوقش دریچه های قلبشو با عشق شستشو بده حال ناچارا کینه و نفرت را از زمین و زمان جایگزینش کرده و الحق توش خوب بوده
این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک قرن نوزدهمه. داستانی سراسر گیرا و آموزنده. توی این کتاب، ما شاهد سیر تحول هیتکلیف هستیم: از زمانی که یک کودک معصوم و فرد عادی جامعه بوده، تا تبدیل شدنش به موجودی بیرحم و سنگدل. و این موضوع مهمیه که کتاب به ما یاد میده. اینکه تحقیر، بیرحمی و آزارهای دوران کودکی و نوجوانی تا چه حد میتونه شخصیت آدمها رو در دوران بزرگسالی تحت تاثیر قرار بده، یک حقیقت محضه. امیلی برونته به زیبایی و با ظرافتی درخور تامل این موضوع رو به تصویر کشیده. من تا به حال زندگینامه هیچ شروری رو نخوندم که از آزارهای دوران کودکی و نوجوانی مصون بوده باشه. هیندلی، پسر بزرگ خانواده ارنشاو با تحقیرها و آزارهای بسیار شدیدش، هیتکلیف رو تا حد یک شی بیمصرف و منفور توی خانواده تقیل میده. هیتکلیف زمانی که متوجه میشه تنها دلخوشی اون یعنی معشوقش کاترین هم از دستش رفته؛ دست به انتقامی میزنه که شعلههاش دامن همه اونها و یک نسل بعد رو هم فرا میگیره و تبدیل به هیولایی قابل ترحم و در عین حال بسیار مخوف تبدیل میشه. این کتاب رو بخونید دوستان و از یکنواختی متن شکوه نکنید. این کتاب سرشار از درسهای بزرگه. درسهایی برای عشق، و برای زندگی. دل من برای تک تک شخصیتهای این رمان میسوخت، اما کمتر از همه برای هیندلی و بیشتر از همه برای هیتکلیف... روحت شاد باشه، برونته عزیز.
لطفا قبل از تهیه کتاب این نظر رو بخونید کتاب کلا با صدای خانم پاکز اده و آقای سلطان زاده نزدیک به ۱۰ دقیقه حضور دارن. برای همین دوستداران آقای سلطان زاده بیخیال کتاب بشن. برخلاف اسم کتاب، داستان کتاب عاشقانه نیست. و هنوز نمیدونم این اسم عشق هرگز نمیمیرد از کجای کتاب در اومده. راوی اصلی داستان یک مستخدم زنه ولی داستان به شدت زن ستیزه. زنهای داستان انسان هایی هستند کم شعور، تنبل، بسیار بیچاره و از همه مهمتر گدای محبت که هر مردی که میرسه و یک نظری میندازه بهشون عاشقش میشن. هر وقت هم عشقشون میمره سریع عاشق نفر بعدی میشن. از این نظر خانم هایی که دنبال کتابی با مضمون زن قهرمان هستند از این کتاب فاصله بگیرن. داستان به شدت طولانی و کسل کننده است. شخصیت بد داستان خیلی ضعیف و کم رنگه برای همین احتمالا خیلی زود خسته میشید. اجرای خانم پاک زاد در کنار مدت کوتاهی که آقای سلطان زاده حضور دارن عالیه. به طوریکه من فقط برای اجرا کتاب رو گوش دادم. داستان پایان خیلی ساده ای داره به طوریکه من فکر کردم این اولین چیزی بوده که به فکر نویسنده رسیده.
من متوجه نشدم این رمان چرا اینقدر معروف شده. به نظرم اصلا جالب نبود. یه نکته دیگه در مورد کتاب صوتی اینه که واقعا نمی دونم چرا راوی ها فکر می کنن باید فیلم بازی کنن. اگه می خواستیم فیلم باشه می رفتیم فیلمشو می دیدیم. چرا از آهنگ های دلهره آور استفاده شده؟ نویسنده اصلی داستان خودش میزان دلهره و اضطراب خواننده رو توی اثر هنری ش کنترل کرده. اضافه کردنش توسط راوی دخل و تصرف توی اثر هنریه به نظر من. یا مثلا اینکه موقع روایت جایی که شخصیت جیغ کشیده راوی جیغ می کشید. چرا آخه؟!!! شما فقط باید از روی کتاب بخونید نه اینکه بازی کنید کتابو. مثل این می مونه که آدم پیتزا سفارش بده بعد پیک وسط راه باز کنه روشو پر از ادویه و سس کنه تحویل بده !!!!!!
ترجمه کتاب افتضاح بود. استفاده از ادبیات قدیمی، فعل ها یا عباراتی که ما اصلا امروزه استفاده نمیکنیم باعث شد کتاب سخت پیش بره. و چقدددر اشتباه نگارشی داشت، من برام جالب بود آوانامه چرا از نسخه های بهتر استفاده نکرده و همچین ترجمه ی بدی رو برای روایت کردن انتخاب کرده! ولی خود داستان قشنگ بود. برای روزهایی که نمیتونی کتاب سنگین بخونی و صرفا یه داستان پر کشش و ساده نیاز داری گزینه ی خیلی خوبی هست. دنبال داستان عاشقانه ی قرن بیست و یکمی نباشید. این کتاب نمونه ی کامل عصر ویکتوریایی هست. زنان منفعل که حتی برای انتخاب راه زندگی خودشون هم توانایی ندارند. یکی از بهترین نمونه های ادبیات کلاسیک هست، به نظرم اگه به این سبک علاقه ندارید این کتاب رو گوش ندید چون براتون کسل کننده خواهد بود.
هر کتابی ارزش خوندن داره برداشت های متفاوت نشان اختلاف های فکری ماست . تمام نظرها و عقاید در جایگاه خودشان ارزشمند هستند کتاب دوست همیشگی ماست
خیلی کتاب معروفی است و من با تمام وجود سعی کردم تا آخر گوش بدم ولی نتونستم. در این کتاب انگار زنها کلا فاقد عقل هستند و یک نفر هرکاری دلش بخواد میتونه با اونها بکنه و زنها بازهم عاشقشون اند. کاترین علنا میگه هیدکلیف حیوانی بیش نیست، ولی عاشقش باقی میمونه و حتی حاضره همسر خودش رو که نمونه کامل یک جنتلمن است بخطر یک بی سر و پا فدا کنه. دختر ارنشا هم همینطور، هیدکلیف باهاش مثل حیوان رفتار میکته ولی دخترت بخاطرش از خانه فرار میکنه. هرکسی نظری داره ولی من که نتونستم این میزان دور از عقل بودن شخصیت های کتاب رو تحمل کنم
اجرای مریم پاک ذات بسیار ضعیف و کسل کننده بیشتر به ناله شبیه است تا خوانش گاه گاه آزار دهنده هست وقتهایی که ناشیانه تغییر صدا میدهد و صدای جیغ میدهد. این اثر ضعیف را تعمدا به اسم اقای سلطان زاده خواسته اند بفروشند . یک عمل ... فیدیبو یک اجرای ضعیف و ناشیانه که تحمل ان تا انتها سخت است خود داستان هم ض عیف و بی محتوا است . هیچ عشقی هم در این کتاب وجود ندارد . انگار نویسنده معنی عشق را درک نکرده بیشتر به افکار .... یک خردسال حتی اسم این کتاب هم به محتوا نمیخورد .داستان هیچ گیرایی ندارد .کسل کننده ارزش خرید نداردارزش وقت گذاشتن را هم ندارد حتی رایگان .
کتاب واقعا فوق العاده ایه صدای خوانشگران بی نظیره ولی من یه نقد کلی به خوانش خانوم پاک زات دارم اونم اینه که بسیار کسل کننده با به تن همیشگی و به جور ناله کردن خوندن من جین ایر روهم با صدای ایشون گوش دادم واقعا اگر این دو کتاب و دوست نداشتم گدش نمیدادم هر چتد این کتاب و تا ۸۰ درصد بیشتر نتونیتم واقعا گدش بدم دریته کلیت دلستان داستان غم و فقدان و .... ولی میشد واقعا خیلی بهتر و جذابتر خوند البته منظورم ریتم صدا و یه جور ناله کردن تو خوندنه خیلی از قسمت ها که واقعا حسش اینجوری نبوده و اصلا نیاز نبوده در کل انرژی ادم از بین میره میگم من واقعا نمیتونم بقیشو گوش بدم