وقتی که بهسمت آشویتس میروند، بارتسکی سردماغ و کیفور است و مدام از لالی سؤال میپرسد: «چند سالته؟ قبلاً چی کار میکردی، قبل از اینکه بیارنت اینجا؟»
لالی سعی میکند تا هر سؤال را با یک سؤال دیگر جواب بدهد و متوجه میشود که بارتسکی دوست دارد دربارهیی خودش حرف بزند. متوجه میشود که او فقط یک سال از خودش کوچکتر است؛ اما تنها شباهت آن دو به هم همین است. او مثل نوجوانها دربارهی زنها حرف میزند. لالی فکر میکند که میتواند فرق خودش را با او نشان بدهد و شروع میکند به گفتن موفقیتهایش با زنان برای بارتسکی، اینکه چطور باید به زنها احترام گذاشت و اینکه زنها به چه چیزهایی اهمیت میدهند.
لالی میپرسد: «تا حالا شده به یه دختر گل بدی؟»
«نه، برای چی باید این کار رو کنم؟»
«چون اونا از مردی که بهشون گل میده، خوششون میآد. چه بهتر که خودت اون گلا رو چیده باشی.»
«خوب، من نمیخوام این کار رو بکنم. مسخرهام میکنن.»
«کیا؟»
«دوستام.»
«منظورت مردای دیگه است؟»
«آره، اونا فکر میکنن که من یه اواخواهرم.»
«خوب فکر میکنی دختری که اون گلا رو میگیره، چه فکری میکنه؟»
«چه اهمیتی داره اون چه فکری میکنه؟» بعد شروع میکند به خندیدن.»
لالی جلو میزند. بارتسکی خودش را به او میرساند.
«چی شد؟ حرف بدی زدم؟»
«واقعاً میخوای که جوابتو بدم؟»
«آره.»
«خواهر داری؟»
«آره. دو تا.»
«دوست داری که مردای دیگه با خواهرات اینطوری رفتار کنن؟»
«هر کی اینطوری با خواهر عزیز من اینطوری رفتار کنه میکشمش.» بارتسکی کلتش را از توی جلدش در میآورد و چندبار هوایی شلیک میکند. «میکشمشون.»
لالی عقب میپرد. صدای تیر اطرافش اکو میشود. بارتسکی نفسنفس میزند، صورتش سرخ شده و چشمهایش تیرهاند.
لالی دستش را بالا میبرد و میگوید: «حالا فهمیدی. فقط بهش فکر کن.»
«دیگه نمیخوام دربارهاش حرف بزنم.»
***
لالی متوجه میشود که بارتسکی آلمانی نیست؛ بلکه در رومانی به دنیا آمده؛ در شهری کوچک نزدیک به مرز اسلواکی، تنها چند صد کلیومتر دورتر از شهر کرومپاچی. او از خانه فرار کرده و به برلین رفته و به سازمان جوانان هیتلر و بعد اساس پیوسته است. او از پدرش متنفر است؛ چون همیشه او و برادرهایش و خواهرهایش را بهطرز وحشیانهای کتک میزده. او هنوز هم نگران خواهرهایش است، یکی از خودش کوچکتر و یکی از او بزرگتر است و در خانه زندگی میکنند.
of Lale Sokolov of Auschwitz: based on the powerful true story The tattooist
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۷/۲۰
قیمت ارزی
3 دلار
قیمت چاپی
34,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۵۶ مگابایت
۳۱۰ صفحه
نقد و امتیاز من
بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.4
از 5
براساس رأی 14 مخاطب
5
35 ٪
4
28 ٪
3
7 ٪
2
0 ٪
1
28 ٪
6 نفر این اثر را نقد کردهاند.
4
من این ترجمه رو انتخاب کردم با وجود اینکه برای انتشارات کوله پشتی ترجمه ی پرفروش تری بود
متن، ترجمه ی روان تری داشت و راحت تر میشد ارتباط برقرار کرد
سانسور در حد قابل قبولی بود
اما کتاب تعداد غیرقابل قبولی اشتباه های نوشتاری داشت غلط املایی نه اشتباه تایپی
مثلا حدود ده کلمه بود که یک حرف دوباره تکرار شده بود درش
اما خود کتاب بسیار خواندنی و زیب ا بود توصیه میکنم حتما بخونید
4
به یکبار خواندن می ارزه اما لحن نویسنده انتهای کتاب سریع میشه انگار آخر داستان را میخواد جمع کنه و اینکه انقدر عجیبه که یه جاهایی باور پذیر نیست، عشقشون خوب توصیف نشده بود و انگار یه چیزی کم بود
4
داستانی زیبا ودر عین حال وحشتناک روایت اینکه موجودی خطرناک تر از انسان متعصب وجود ندارد