این کتاب براساس صدها مصاحبه با بیش از ۱۵۰ نفر، شامل بیش از شصت کارمند پیشین ترانوس نوشتهشده است. بیشتر مردان و زنانی که در نقش راوی حضور دارند با نامهای حقیقیشان در این مصاحبهها شرکت کردند، اما برخی از آنها درخواست کردند هویتشان را پنهان کنم، آنها یا میترسیدند شرکت ترانوس تلافی کند و یا نگران بودند که درگیر تحقیقات کیفری وزارت دادگستری شوند یا درخواست حفاظت از حریم شخصیشان را داشتند. بهمنظور ارائه حقایق کاملتر و دقیقتر، موافقت کردم این افراد را با نام مستعار نام ببرم. بااینوجود هر مطلب دیگری که در مورد آنها و تجربیاتشان شرح میدهم درست و حقیقی است.
همه نقلقولهایی که طبق ایمیلها یا اسناد به کار بردهام، دقیقاً براساس اسناد خودشان هستند. نقلقولهایی که در گفتگوها به اشخاص نسبت دادهام، از خاطرات شرکتکنندگان در مصاحبهها بازسازی شدهاند. بعضی از فصلها مبتنی بر مدارک موجود در دادرسیها، مانند شهادتهای رسمی در دادگاهها، هستند. در صورت وجود چنین مدارکی، آنها را مفصلاً در بخش یادداشتها در پایان این روایت آوردهام.
تیم کِمپ خبرهای خوبی برای گروهش داشت.
مدیر اجراییِ پیشین آیبیام، مسئول بیوانفورماتیک در ترانوس بود. استارتاپ ترانوس روی سیستم آزمایش خون پیشرفتهای کار میکرد. بهتازگی ترانوس اولین نمایش بزرگش را برای یک شرکت دارویی به انجام رسانده بود. الیزابت هولمز، بنیانگذار بیستودو ساله ترانوس، به سوئیس رفته و قابلیتهای این سیستم را به رخ مدیران نوارتیس، غول داروی اروپا، کشیده بود.
کِمپ ایمیلی با این مضمون به تیم پانزده نفرهاش نوشت، «امروز صبح، الیزابت با من تماس گرفت، اظهار تشکر کرد و گفت، عالی بود! خصوصاً از من خواست از شما تشکر کنم و مراتب قدردانیاش را به شما برسانم. بهعلاوه گفت نوارتیس آنچنان تحت تأثیر قرار گرفته که درخواست طرح پیشنهادی کرده و برای نوشتن توافقنامهای مالی در رابطه با این پروژه اظهار علاقه کرده است. کاری را که میخواستیم، انجام دادیم!»
برهه بسیار مهمی برای ترانوس بود. استارتاپ سهساله هولمز پیشرفت کرده بود و ایده بلندپروازانهاش که در اتاق خوابگاهش در دانشگاه استفورد در سر میپروراند به محصولی واقعی تبدیل شده بود که شرکتهای چندملیتی خواهان استفاده از آن بودند.
خبر موفقیت نسخه نمایشی به طبقه دوم که دفاتر مدیران ارشد اجرایی قرار داشت رسید.
یکی از این مدیران، هنری موزلی، مدیر ارشد امور مالی ترانوس بود. موزلی هشت ماه قبل، در مارس سال ۲۰۰۶ به ترانوس ملحق شده بود. فردی شلخته با چشمان سبز نافذ و خونسرد که در صحنه فناوری سیلیکون ولی کارکشته بود. در واشنگتن دیسی بزرگ شده بود و پس از اینکه از دانشگاه یوتا مدرک امبیای خود را گرفت، اواخر دهه ۱۹۷۰ به کالیفرنیا رفته و دیگر بازنگشته بود. اولین شغلش در شرکت تراشهسازی اینتل، یکی از پیشگامان سیلیکون ولی بود. سپس با راهاندازی بخش مالی چهار شرکت فناوری مختلف ادامه داده بود که دو تا از آنها سهامی عام شدند. بنابراین کار در ترانوس برایش راحت بود.
آنچه موزلی را به ترانوس کشاند، استعداد و تجربه گرد آمده در اطراف الیزابت بود. اگرچه او جوان بود اما ستارهای تمامعیار پیرامونش بود. رئیس هیئتمدیرهاش دونالد آل. لوکاس، سرمایهگذار ریسکپذیری بود که کارآفرین میلیاردر نرمافزاری، لری الیسون را حمایت کرده و به او کمک کرده بود تا شرکت اوراکل را در اواسط دهه ۱۹۸۰ به سهامی عام تبدیل کند. لوکاس و الیسون مقداری پول در ترانوس سرمایهگذاری کرده بودند.
یکی دیگر از اعضای هیئتمدیره که حسن شهرتی عالی داشت، چَنینگ رابرتسون معاون دانشکده مهندسی و یکی از ستارههای هیئتعلمی دانشگاه استنفورد بود. اظهارات کارشناسانهاش در مورد خواص اعتیادآور سیگار، صنعت دخانیات را وادار کرده بود که در اواخر دهه ۱۹۹۰ خسارتی بالغ بر ۶.۵ میلیون دلار به ایالت مینسوتا پرداخت کند. براساس تعاملاتی که موزلی با او داشت، واضح بود که رابرتسون نسبت به الیزابت نظر مساعدی داشت و او را تحسین میکرد.
ترانوس همچنین تیم مدیریتی توانمندی داشت. کِمپ سی سال را در آیبیام گذرانده بود. دایان پارکس، مدیر ارشد امور بازرگانی، بیستوپنج سال تجربه کاری در شرکتهای دارویی و زیستفناوری داشت. جان هوارد، معاون ارشد تولیدات، شرکت وابسته تراشهسازی پاناسونیک را سرپرستی کرده بود. غالباً مدیران اجرایی با این میزان کارایی در استارتاپی کوچک پیدا نمیکردید.