ادبیات در قرن نوزدهم خودبهخود با سیاست و مسائل اجتماعی درهمپیچیده است. در زمانهای که بیشتر اروپا در ناآرامی به سر میبرد داستانهای نویسندگان حال و هوای زمانهشان را منتقل میکند. اتل لیلیان ویلیچ نیز در شاهکارش، خرمگس زمانهای غریب در ایتالیا را تصویر کرده است. خرمگس کتاب جذابی است که لذت ادبیات را به خواننده میچشاند و او را وادار میکند تا کتاب را به پایان نرسانده از آن دست نکشد.
خرمگس با نام اصلی «the Gadfly» اولین بار سال 1897 در آمریکا و چند ماه دیرتر در انگلستان منتشر شد. داستان کتاب در ایتالیای دههی پنجم قرن نوزدهم و زمانی که اتریش نفوذ زیادی در ایتالیا داشت میگذرد. زمانهی که اتل لیلیان ویلیچ از آن حرف میزند زمانهای پرآشوب است، زمانهای که جوانان ایتالیایی علیه اشغالگران اتریشی به مبارزه دستزدهاند. شخصیت اصلی داستان جوان مذهبی متعصبی به نام آرتور بورتون است که برای آزادی مبارزه میکند. ویلیچ تقابل میان مذهب و آرمانهای او را در این کتاب به تصویر کشیده است و قهرمانش را به یکی از خاطرهانگیزترین و جذابترین قهرمانان مبارزات در ادبیات تبدیل کرده است. هرچند رمان از زبان سوم شخص نوشته است اما صدای غالب رمان شخصیتهای آن بهخصوص آرتور است و راوی تنها مسیر را برای خواننده روشن میکند.
هرچند به نظر میرسد با رمانی سیاسی طرفیم اما اینچنین نیست، خرمگس داستانی عاشقانه است که تاروپود آن با اتفاقات سیاسی و اجتماعی زمانهاش ترکیبشده است و تصویر بسیار زیبایی را خلق کرده است.
آرتور بورتون پسر جوان مسیحی است که در سازمان مخفی ایتالیای جوان علیه اتریشیها مبارزه میکند. او با مرد کشیشی به نام پدر مونتانلی روابطی بسیار صمیمی دارد و رابطهی استاد و شاگردی میان آنها برقرار است. پس از مدتی پدر مونتانلی از کلیسا میرود و کشیش دیگری جایگزین او میشود. کشیش جدید که جاسوس است موجب دستگیری آرتور و تعدادی از همرزمانش میشود. آرتور پس از آزادی از زندان میفهمد همه حتی جما، معشوقهاش او را مقصر میدانند. درنهایت آرتور که از رفتار همرزمانش و همینطور فریب کلیسا بسیار خشمگین است خودکشی ساختگیای ترتیب میدهد و ناپدید میشود. او سیزده سال در خفا میماند و درنهایت با عنوان مستعار خرمگس به مبارزات برمیگردد. هیچکس آرتور را نمیشناسد، حتی جما معشوقهاش. کمکم آرتور محبوبیت بیشتری پیدا میکند و در ادامه در قالب این شخصیت مستعار اتفاقات مختلفی برای آرتور رخ میدهد...
اتل لیلیان ویلیچ بانوی نویسنده و موسیقیدان ایرلندی متولد سال 1864 است. مادر او برادرزادهی جرج اورست، جغرافیدان برجسته که کوه اورست نام خود را از او گرفته است، بود. پدر اتل نیز پروفسور ریاضیات و استاد دانشگاه بود. او در کودکی پدرش را از دست داد و درنتیجه مادرش مسئولیت بزرگگردن او و خواهرهایش را بر عهده گرفت.
اتل لیلیان ویلیچ در 18 سالگی به آلمان رفت تا در رشتههای ادبیات و زبانشناسی، فلسفه و موسیقی تحصیل کند. او موسیقی را بسیار دوست داشت و در همان سالهای تحصیل به آثار شکسپیر و دیکنز علاقهمند شد. او کمکم به مسائل اجتماعی علاقه نشان داد و درگیر مبارزاتی برای آزادی شد. او بعدها به روسیه سفر کرد و در آنجا ازدواج کرد. اتل لیلیان ویلیچ در سالهای اقامت در روسیه زبان روسی را فراگرفت و آثار نویسندگان مهم روس مانند «داستایوفسکی» و «کاشین» را به انگلیسی برگرداند.
او سال 1987 اولین رمان خود، خرمگس را منتشر کرد که او را به نویسندهای مشهور تبدیل کرد. یکی از دیگر از مهمترین دغدغههای ویلیچ در زندگیاش مقام و حقوق زنان بود و او مقالات متعددی دراینباره منتشر کرده است.
از میان آثار برجایمانده از این نویسندهی مشهور ایرلندی میتوان به کتابهای «دوستی گسیخته شده»، «جک دیموند» و «کفشت را بکن» اشاره کرد. اتل لیلیان ویلیچ در سن 96 سالگی درگذشت. سیارک 2032 اتل به یاد او نامگذاری شده است.
خرمگس از جمه آثار ادبیای است که در سالهای مختلف چندین و چند بار به فارسی برگردانده شده است. اولین برگردان این کتاب متعلق به حمید کمازان است که سال 1353 انتشارات عارف آن را منتشر کرد. سال 78 انتشارات امیرکبیر ترجمهی خسرو همایون پور از این کتاب را روانهی بازار کتاب ایران کرد و سال 87 نیز ترجمهی داریوش شاهین و سوسن اردکانی را نگارستان کتاب در بازار کتاب ایران توزیع کرد. ترجمهی مصطفی جمشیدی که نشر امیرکبیر منتشر کرده نیز ترجمهی دیگری از این کتاب است.
انتشارات مجید سال 93 ترجمهی حمیدرضا بلوچ از خرمگس را عرضه کرد و انتشارات آوا نامه نسخهی صوتی این ترجمه منتشر کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداد.
خرمگس یکی از آثار غنی ادبیات انگلیسی است. این کتاب نهتنها هنر نویسندهاش را به رخ میکشد بلکه تصویر خوبی از زمانهی نویسنده ارائه میدهد. هرکسی که به ادبیات انگلیسی علاقهمند است و درعینحال زندگی در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم در اروپا برایش جذاب است باید این کتاب را بخواند. این کتاب داستانی زیبا و خواندنی است که ویلیچ در آن انسانهایی را ترسیم کرده است که برای آرمانشان مبارزه میکنند و هزینههای گزافی میدهند.
کتاب خرمگس در دستهی کتابهای داستان انگلیسی قرار دارد.
کتاب خرمگس مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
خوانش کتاب صوتی خرمگس را آرمان سلطان خواه به عهده داشته است.
کتاب خرمگس جزو کتابهای حجیم و بلند با موضوع داستان انگلیسی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و میخواهند در زمینهی داستان انگلیسی زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب خرمگس اثر اتل لیلیان ویلیچ بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان انگلیسی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 793.۲۶ مگابایت |
مدت زمان | ۱۴:۲۳:۳۳ |
نویسنده | اتل لیلیان وینیچ |
مترجم | حمیدرضا بلوچ |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۷/۱۳ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتابرو از چند جهت میشه مورد نقد وبررسی قرارداد،هم نقاط قوت عالی داره هم نقاط ضعفی که میشه برطرفش کرد.،ازنقاط قوتش ابتدا میتونم به خوانش بسیار عالی آقای سلطان زاده اشاره کنم که بسیارصدای جذاب و گیرایی داره و یکی از نقاط ضعف کتاب صوتی هم درمورد شخصیت هایی هستش که صداشون به خودشون زیادشبیه نیستن ،مثل صدای جیم رو کسی داره میگه که صداش تقریبا مردانس و بااون شخصیتی که درموردش تو کتاب گفته زیاد همخوانی نداره..ازنقاط قوت این نسخه صوتیش یکی هم اینه که فصل فصل هستش و انگار یک فیلم درنظرم مجسم میشد درحالی که کتابهای صوتی دیگه بیشترشون نتونستن این حسو درمن بوجود بیارن،کتابی هستش که نه کاملاسیاسی هستش نه کاملا عاشقانه ،بلکه تلفیقی ازاین دوهستش،یکی از غافلگیری هایی هم که برای من داشت آخرداستان بود که نویسنده عالی تمومش کردولی سرنوشت انقلاب گنگ و مبهم موندکه میشه ازاین بخشش انتقادکرد،یه بخشایی هم سانسورشده بود که کاملا درست بوداین تصمیم.فصل های یک این کتاب یکم کسل کنندس ولی ازفصل دوم به بعد بسیار هیجانی میشه و دائم ازخودت میپرسی آخرش چی میشه و وسوسه میشی که آخرشو گوش بدی وازاین نظر هم بسیار عالی بود،ازلحاظ روانشناسی هم میشه روش بحث کرد که آدمی که بسیار بی عرضه بوده آخرش باپیروی از آرمان ها و رؤیاهاش و تحمل همه ی سختی هابسیارفردی قدرتمند و پرنفوذی میشه که آدم کیف میکنه.درآخر برای افرادی که رمان جنایی ،عاشقانه و سیاسی و تلفیقی از این هاهستش بسیار مفید هست و پیشنهاد میکنم حتی یک بارهم شده گوش بدن.
چه کار میشه کرد جز تحسین آرمان سلطان زاده؟ هشتمین کتاب صوتیه که با صدای ایشون گوش میدم و بیش از پیش صدای جادویی ومهمتر از اون فن بیان و قصه گوییشون رو تحسین میکنم. در مورد زیبایی کتاب و ارزش های ادبیش زیاد گفته شده. کتاب و داستانیست بدون تاریخ انقضا که هرگز بوی کهنگی نخواهد گرفت. ترجمه ی کتاب هم خوب و درخور انجام شده.فقط ایکاش مترجم محترم فعل "به خود لرزیدن" رو کمتر به کار میگرفت. فکر نمیکنم انسانها در برخورد با شرایط و مصایب زندگی اینجور و مکرر به خود بلرزند. غیر از این نکته ی ریز ، داستان و ترجمه فوق العاده زیبا و شنیدنی هستن.
خرمگس نماد آزادی و مقاومت در برابر اشغالگران است در هر زمان و هر مکان صرفنظر از ملیت، دین، نژاد و فرهنگ. البته توصیف ظاهری خرمگس در داستان که او را بدریخت و بدقواره و ناقص نشان میدهد به هیچ وجه مانع دیده شدن و درک حقیقت ماجرا نمیشود و شاید خیلی از شما عزیزان آن توصیف ابتدای کتاب را فراموش کرده باشید. این توصیف مرا به یاد افلاطون میاندازد که بدترکیب ترین و زشت ترین مردم زمان خود بود ولی هنوز هم یکی از پایه های فلسفه محسوب میشود. کتاب خرمگس رو به همه کتابخوانها و کتابخوارهای دوست داشتنی ام توصیه میکنم.
فوق العاده بود از زمان ورود خرمگس داستان بسیار جذاب میشه.داستان فوق العاده احساسی هست و گوینده هم سنگ تمام گذاشته.به شخصه دوست دارم چند بار دیگه این کتابو گوش کنم.
داستان با فراز و فرودهایی پیش می رفت که گاه کسالت بار و گاه جذاب بود . ولی آنچه که به این داستان عمق می بخشید ، مفهومی بود که تضاد بین شهامت و وجدان در قاموس انسانی و ترس و خیانت در سایه ی دین را آشکار می کرد . داستان در بخشهای آخرین به اوج جذابیت و زیبایی می رسد و روایت شگفت انگیز جناب سلطان زاده در تمام نقش ها به ویژه در نقش خرمگس با ادای لحن لکنت بارش بی نقص بود .
داستان خرمگس مشهورترین اثر خانم وینیچ هست. کتابی که در رثای مبارزه و آزادی نوشته شده و بیشتر رمانی عاشقانه است تا سیاسی. البته این کتاب از جمله مشهورترین آثاری بود که حقیقت پشت پرده دروغگویی و ریاکاری خادمان کلیسا و انواع خادمان دینهای مختلف رو به زیبایی نشون داد. توصیه میکنم بخونیدش، به احتمال بسیار زیاد در پایان کتاب اشک خواهید ریخت ( البته بسته به سن و جنسیت مخاطب) ضمنا صدا و نحوه روایت آقای سلطان زاده مثل همیشه عالی بود.
من بعد از کتاب جنایت و مکافات داستایوفسکی ، خرمگس رو شنیدم. برای من خیلی جذاب نبود و پیشنهاد نمیکنم. یکی از نقدهایی که داشتم این بود که من شخصیت آرتور رو تا آخر کتاب نتونستم به درستی بشناسم، مثلا راوی میگفت تمام سربازها و زندان بان ها خرمگس رو دوس داشتن ولی خواننده هیج نمونه ای از ارتباط بین اونها تو کتاب نمیدید که خودش به این باور برسه . به شخصیت ها کامل پرداخته نشده بود. البته اینها نظر من هستش و ممکنه درست نباشه، شاید هم چون بعد از کتاب جنایات و مکافات شنیدمش توقعم خیلی بالا رفته بود. در هر صورت نتونستم به درستی ارتباط بگیرم با کتاب .
من تازه ارتباط برقرار کردن با کتاب های صوتی رو شروع کردم و میتونم بگم شروع جذابی بود، اونم با صدای آقای آرمان سلطان زاده... بی نهایت زیبا و گیرا بود و لحن راوی در بیان قصه و لحن افراد و احساسات با موسیقی زیبا و بجایی که وجود داشت، کتاب رو فوق العاده جذاب کرد، طوری که نتونستم کنار بگذارمش... ممنون از اتل لیلیان وینیچ، آوانامه، آقای سلطان زاده و فیدیبو...
خود کتاب داستان جذابی داره شخصیت اصلی داستان که همون خرمگس هست، به خاطر اتفاقاتی که توی زندگیش میفته، دشمن دین و کلیسا میشه و درگیر جنبش های آزادی خواهانه ایتالیا در سال های حدود ۱۸۳۰ میشه همزمان که با خدا و دین مشکل داره، عشقی عمیق ( و بعضا نفرت) به یک کشیش داره در مورد راوی: به نظر من خوب بود، نه بد بود و نه عالی، یه سری جاها حس کردم برای عوض کردن صدای شخصیت های مختلف بیش از حد تلاش شده و نتیجه مصنوعی دراومده، اما صدای مونتانلی دقیقا مثل توصیف کتاب گیرا و گرم بود، موزیک متن هم به نظرم جای کار بیشتر داشت
روایت آقای سلطان زاده که تماما شگفتی، بازی با روح و روان، سلیس و مهیجه. تا صدای این مرد رو نشنوین متوجه منظورم نخواهید شد. ترجمه کتاب هم عالی و کامل بود. برسیم به خود کتاب و نظر شخصی خودم. بعد از اتمام کتاب از شرم به خودم لرزیدم و در آخرین رویارویی و صحبت خرمگس با کشیش در سلول زندان گلوم از بغضی جاودانه پر شد. از خودم پرسیدم من با نتیجه ی اعمالم باعث به وجود اومدن چند تا خرمگس شدم؟؟؟ پرسیدم من برای حفظ منافع ، موقعیت و آرامش خودم چندتا خرمگس رو به صلیب کشیدم؟؟؟؟