با این گره دریایی
که در ابروی تاتوکردهات انداختهای
نمیدانم مایلها از تو دورم
یا به تو نزدیک
که ته چهرهی غرق در ریشم
باید سینه سپر کند
یا رنگ ببازد
مثل جزیرهای نامسکون
این فضای مهآلود حاکم بر کشتی را بشکن
با هوایی که پر است از
لنزهایی با حساسیت بالا
با بادی در غبغب بادبانها
مثل گالیور که کوچک شده بود
میترسم فلرتیشیا
از آنکه قدم پیش بگذارم
بگویی بمان
و ناگهان بزرگ شوم