میشل: این شرکتهای دارویی وحشتناکن. سودجویی و فقط سود.
آلن: شما لازم نیست صحبتای تلفنی منو تفسیر کنین.
میشل: شما هم لازم نیست که صحبتای تلفنیتونو جلوی دماغ من انجام بدین.
آلن: چرا متأسفانه مجبورم این کار رو بکنم بر خلاف میلم، بهتره از من قبول کنین.
میشل: داروهاشونو بهت میفروشن بدون اینکه به ضرر و زیانش آگاه باشن.
آلن: در طب و پیشرفت، در نوع معالجات و مداوا همیشه شانس و ریسک با هم هستن.
میشل: بله، میفهمم. با این حال شما واقعا شغل عجیبی دارین!
آلن: خواهش میکنم!
ورونیک: میشل، این به ما مربوط نیست.
میشل: یک شغل عجیب.
آلن: و شما، شما چه کار میکنین؟
میشل: من یک شغل معمولی دارم.
آلن: لطفا به من بگین شغل معمولی چیه؟
میشل: همانطوری که گفتم من دیگ و قابلمه میفروشم.
آلن: و دستگیرهی در.
میشل: و سیفون توالت. و هر چیز دیگهای که فکر کنین.
آلن: آها، سیفون توالت. از این یکی خوشم میاد.
آنت: آلن!
آلن: بهش علاقه دارم، سیفون توالت. بهش علاقه دارم.
میشل: چرا که نه؟!
آلن: چند نوعشو دارین؟
میشل: دو نوع سیستم وجود داره. کشیدنی و فشار دادنی.
آلن: آها.
میشل: این البته به نوع لوله کشی خونه ربط داره.
آلن: آها!
میشل: یا آب از بالا میاد یا از پایین.
آلن: آها.
میشل: اگه بخواین من میتونم شما رو به یکی از انباردارامون معرفی کنم که متخصص این کاره. امّا اونوقت باید به سن دُنی لاِپلِن برین.
آلن: شما خیلی حرفهای تو شغلتون بهنظر میرسین.
ورونیک: اصلاً میخواین فردیناند رو چه جوری تنبیه کنین؟ در مورد لوله کشی توالت هم حتما میتونیم وقت دیگهای صحبت کنیم.
آنت: حالم خوب نیست.
ورونیک: چتونه؟
آلن: اوه آره، عزیزم رنگ و روت پریده.
میشل: درسته، شما یه کمی رنگتون پریده.
آنت: حالم داره بههم میخوره.
ورونیک: حالت تهوع دارین؟... من پِرَمپِران دارم...
آنت: نه، نه... خوب میشم.
ورونیک: چه کار میتونیم بکنیم...؟ کوکاکولا خیلی خوبه. (ورونیک خارج میشود که کوکاکولا بیاورد.)
آنت: خوب میشم بهزودی...