0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
آبلوموف

معرفی، خرید و دانلود کتاب آبلوموف

درباره آبلوموف
به کجا رفته‌ایم؟ خواب آبلوموف ما را به کدام گوشه مبارک‌نسیم زمین برده است؟ چه مرز شگفت‌انگیزی! حقیقت آن است که اینجا نه دریایی هست نه کوه بلندی نه صخره هولناکی، نه ورطه عمیقی و نه جنگل‌های انبوهی. هیچ چیز عظیم و پرهیبت یا نامتعارف یا غم‌انگیزی اینجا پیدا نمی‌شود. اما چیز عظیم و پرهیبت یا غیرمتعارف به چه کار می‌آید؟ مثلاً دریا! خدا وسعتش را حفظ کند! جز القاء اندوه خاصیتی ندارد. نگاهش که می‌کنی می‌خواهی گریه کنی! بیکرانی پهنه بیکران آب دل را می‌لرزاند و هراس در آن می‌اندازد. نگاهِ درمانده از سیر در پهنه بیکران و یکنواخت آن هیچ چیزی نمی‌یابد که بر آن قرار یابد و اندکی بیاساید. غرش امواج دیوانه‌وارِ برهم غلتان آن گوش ضعیف را می‌خراشد و از روز ازل تا امروز پیوسته همان ترانه تاریک را تکرار کرده است که معنایش نامفهوم است، همان ناله‌ها و همان ضجه‌هاست که گویی از سینه دیوی در بند شکنجه بیرون می‌زند و همان زاری‌های مشئوم و دلخراش است که تکرار می‌شود. از جیک‌جیک نشاط‌انگیز مرغان اثری نیست و فقط کاکایی‌ها، همچون محکومان به اعمال شاقه، خاموش و غمناک در ساحل آن پرواز می‌کنند و بر فراز آب آن چرخ می‌زنند. نعره درندگان در پیش این غرش طبیعت ناتوان است و صدای انسان بی‌مقدار، و انسان خود چنان ناچیز است که در میان اجزاء کوچک این پرده پهناور گم می‌شود. شاید به همین سبب است که نگاه کردن به دریا برایش چنین صعب می‌افتد. خدا وسعتش را حفظ کند، حتی سکوت و سکونش احساس خوشی در دل بیننده پدید نمی‌آورد. انسان حتی در نوسان ناپیدای توده‌های آب پیوسته همان نیروی بی‌پایان، گرچه خفته‌ایی را می‌بیند که بر اراده غرورآمیز او گاه به گزندگی می‌خندد و طرح‌های جسورانه و تلاش‌های طولانی او را در ژرفنای خود مدفون می‌سازد. کوه‌ها و پرتگاه‌های عمیق نیز برای شادی آدمی پدید نیامده‌اند. آنها همچون دندان و چنگال درندگان که عریان و به قصد آدمیان درآمده باشند تهدیدگر و وحشتناک‌اند. آنها نزاری و ناپایداری کالبد ما را زیاده آشکارا به یادمان می‌آورند و برای بقامان به وحشت و اندوهمان می‌اندازند. حتی آسمان بر فراز صخره‌ها و مغاک‌ها چنان دور و دست‌نایافتنی می‌نماید که گویی از انسان‌ها دوری جسته است. اما خلوت آرامی که قهرمان ما به ناگاه خود را در آن یافت از این گونه نبود. آنجا بعکس، آسمان چنان است که گویی خود را بیشتر به زمین می‌فشارد، اما نه به قصد آن‌که تیر آذرخش‌های خود را با شدت بیشتری بر آن فرو بباراند بلکه فقط به نیت آن، که خاکیان را تنگ‌تر و با مهر بیشتری در آغوش بگیرد. دامن خود را همچون سقف امن خانه پدر در ارتفاعی اندک بر سرها گسترده است تا این گوشه برگزیده را از همه بلاها حفظ کند. خورشید نزدیک شش ماه گرم و خندان بر آن می‌تابد و سپس از آن دور می‌شود، اما نه یکباره، بلکه انگاری به اکراه پیوسته برمی‌گردد و یکی دو بار بر خاک دلبندش واپس می‌نگرد و در خلال روزهای ناخوش خزان چند روزی گرم و روشن به آن ارزانی می‌دارد. کوه‌ها آنجا مثل بدل‌های کوچک و بازیچه گونه بلندی‌های هولناکی‌اند که در سرزمین‌های دیگر سر به آسمان کشیده‌اند و مرغ خیال را به وحشت می‌اندازند: چند تپه‌ای با شیبی ملایم، که بر سینه آنها به پشت خوابیدن و بازیکنان فرو لغزیدن یا بر گرده آنها نشستن و غروب آفتاب را نگریستن لذت بسیار دارد. نهری طربناک، و به بازیگوشی جستان و خیزان از آن می‌گذرد. گاهی دامن می‌گسترد و آبگیری پهن پدید می‌آورد و گاه باریک می‌شود و همچون طنابی تندرو فرامی‌شتابد و گاه آرام می‌گیرد و گویی خیال‌بازان به نرمی بر سنگ‌های صاف می‌لغزد و جویبارهایی هوسناک و پیچان از پیکر خود فرامی‌فرستد که زمزمه‌شان شیرین و خیال‌انگیز است. این گوشه طبیعت در شعاع پانزده بیست ورستی اطراف خود شامل مناظری فرح‌انگیز و خندان است، که به تابلوهای نقاشی می‌ماند. سواحل کم‌نشیب و شن‌پوش نهر با بوته‌های کوچک بر دامن، از فراز تپه تا بستر آب فرو می‌آیند و وادی پیچاپیچی که نهر در ته آن روان است و جنگل توسه، همه گویی به عمد و با شکیبایی یک‌یک کنار هم چیده شده و همچون تابلویی به استادی رسم شده‌اند. جانِ از تلاطم زندگی فرسوده، با دلِ از هیجان پاک و بی‌خبر، در هوای آن است که در این کنج دورافتاده و ناشناخته مانده پناه جوید و از سعادتی که هیچ‌کس از آن خبر ندارد بهره برگیرد. اینجا همه چیز مبشر عمری دراز و آرام است تا پایان پیری و مرگی نامحسوس، که همچون خوابی خوش فرا می‌رسد. دور فصول یکنواخت و به قاعده در جریان است. بهار، طبق تقویم، ماه مارس فرا می‌رسد. نهرهای گل‌آلود از تپه‌ها جاری می‌شوند. یخ در دل زمین آب می‌شود و بخاری گرم از سینه خاک برمی‌خیزد. دهقان پوستین سنگین زمستانی را از گرده فرو می‌اندازد و یک‌لا پیرهن به هوای تازه بیرون می‌آید. دست را سایبان چشم کرده درودگویان به تحسین آفتاب می‌ایستد و شانه‌ها را با لذت کش و واکش می‌دهد. بعد گاه این و گاه آن مالبند گاریِ واژگون افتاده خود را می‌گیرد و می‌کشد یا خیشِ در انبارکی افتاده را وارسی می‌کند و لگدی بر آن می‌کوبد و خود را برای کارهای هر ساله آماده می‌کند.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
4.۵۲ مگابایت
تعداد صفحات
912 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۳۰:۲۴:۰۰
نویسندهایوان گنچارف
مترجمسروش حبیبی
ناشرانتشارات فرهنگ معاصر
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۶/۰۲
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
115,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۴.۵۲ مگابایت
۹۱۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.5
از 5
براساس رأی 66 مخاطب
آموزنده 🦉 (1)
حال‌خوب‌کن ✨ (1)
5
ستاره
74 ٪
4
ستاره
12 ٪
3
ستاره
6 ٪
2
ستاره
1 ٪
1
ستاره
6 ٪
33 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
4

یک اثر کلاسیک روسی خوب، که در زمان خودش یکی از پیش‌زمینه‌های انقلاب اجتماعی-فرهنگی شد. توصیفات کتاب مقداری زیاد هست که به نظرم نمایشی از سستی و رخوت شخصیت آبلوموف داره و بنابراین این توصیفات زائد نیستن و برای انتقال حس آبلوموف به خوننده ضروری هستن. شخصیت‌پردازی‌های دقیق و توصیفاتی که به ثدری دقیق هستن که میشه باهاشون شخصیت‌ها رو از نظر نظریات مختلف روانکاوی بررسی کرد. در یک کلام کتاب موثر و کنشگری بود.

5

الحق و الانصاف کتاب بی‌نظیری بود، قسمت عجیب قضیه اینه که با وجودی که بیش از یک و نیم قرن از نوشتنش میگذره چرا اینقدر پدیده تنبلی و سهل انگاری و بی ارادگی رو مطابق با درد جامعه امروزی تعریف کرده، واقعاً ازین بابت این اثر یه شاهکار جاودانه ست چون محدود به یه دوره خاص نمیشه، از ترجمه بی نظیر استاد حبیبی هم نباید گذشت که به کلام مرده و بی حاصل هم روح و شور میبخشه...

5

عالی عالی عالی، بعد از خوندن این کتاب با عذاب وجدان میخوابید، اولش که کلا فکر می‌کنید ابلومویسم دارید و به خودتون میاین، تمام تلاشتون رو میکنید که سیر زندگیتون مثلِ ابلوموف پیش نره

5

من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم و واقعا لذت بردم. ادبیات روسیه واقعا خیلی غنی هست و با حوصله و جزئیات به شرح همه چیز می پردازه. هرکسی تو زندگیش باید این کتابو بخونه مخصوصا اونایی که مثل من و آبلوموف همش دوس دارن همش بخوابن و کاری نکنن.

5

داستان این قابلیت‌و داره که خواننده رو به بازنگری مسیر زندگی‌اش مجبور کنه و به نظر من صرف نظر از جنبه‌ی سرگرمی و جذابیت و پر‌کشش بودن، کتاب مفیدیه. ترجمه و ویرایش هم بسیار عالی. ممنون فیدیبو

5

وای من میمیرم برای این داستان.هم فیلمشو دیدم هم قصه ی صوتیشو تو ایران صدا شنیدم حالا هم میخوام کتابشو بخونم.به همه ی تنبلا توصیه میکنم حتما بخوننش محشره👍👍👍

3

ترجمه خیلی خوبیه اما خود کتاب واقعا حوصله سربره یک سری چیزهای معمولی و پیش پا افتاده رو یهو میبینی ده صفحه داره توضیح میده به شدت ریتم داستان کنده اگر دنبال سرگرم شدن با یک داستان طولانی و جذاب هستید اصلا توصیه نمی‌کنم

5

وقتی چیزایی رو میخوایم ولی همتی برای بدست اوردنشون نداریم! کتاب خیلی تاثیر گذاریه(البته مثل همیشه برای اهلش). خیلی هم متن روانی داره.

5

کتابی فوق العاده ،با ترجمه ی عالی از استاد سروش حبیبی،پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش?

5

خیلی کتاب خوبیه هربار میخوام تنبلی کنم یا کاری رو عقب بندازم صحنه های این کتاب و آبلوموف میان جلوم

نمایش 23 نقد دیگر
4.4
(72)
آموزنده 🦉 (1)
280,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
آبلوموف
آبلوموف
ایوان گنچارف
انتشارات فرهنگ معاصر
4.4
(72)
آموزنده 🦉 (1)
280,000
تومان