پژمرده شد خورشیدِ فریادِ شما مردم
گم شد نگاه زندگیزاد شما مردم
شب امتداد بودنش را جشن میگیرد
تا میوزد گیسوی در باد شما مردم
روز وفاتم رقص خواهد کرد تابوتم
بر شانهها از گریۀ شاد شما مردم
رفتم منی که بودم از شرم خدا سرشار
شیرینتر از شیرین فرهاد شما مردم
خوشحالم از اینکه پس از مرگم نخواهد ماند
غیر از نگاهی گرم در یاد شما م ردم