کشورها در حوزه سیاست خارجی خود با اقتضائات و به تبع آن، با الزامات نوظهوری مواجه گردیدهاند که از جمله آنها میتوان به اضافه شدن رکن چهارم دیپلماسی(رکن فرهنگی) به ارکان سهگانه قبلی(ارکان سیاسی، اقتصادی و امنیتی) اشاره نمود. بدین معنا، چنانچه دیپلماسی را به عنوان ابزار سیاست خارجی، فن مدیریت تعامل با جهان خارج تعریف نماییم، در حال حاضر برای دیپلماسی در کنار دیپلماسی رسمی و سنتی، شکل جدیدی از دیپلماسی با عنوان «دیپلماسی فرهنگی» مد نظر قرار گرفته است که به عنوان وسیلهای توصیف میشود که از طریق آن، کشورها ارزشهای فرهنگی و سیاسی خویش را در کشورهای دیگر ترویج مینمایند. این شکل جدید از دیپلماسی در مقایسه با سایر اشکال دیپلماسی از مزایایی بهرهمند است که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره نمود: ۱. مواجه شدن با مقاومت کمتر در جوامع و کشورهای مقصد؛ ۲. عاری بودن از لحنی خصمانه و آمرانه در کنار جذابیت بیشتر و نامحسوس بودن اعمال آن و در نتیجه، هدف قرار دادن ذهن و روح مخاطبان خود؛ ۳. حضور جدیتر و مجال بیشتر برای ایفای نقش موثرتر توسط بازیگران غیر رسمی، نهادهای مدنی، اشخاص حقیقی و حقوقی غیردولتی؛ ۴. کشف، تعریف و ترویج ارزشها و منافع مشترک و تأمین منافع ملی در چارچوب این منافع مشترک؛ ۵. گشودن باب مفاهمه بهتر و پایهریزی روابط عمیق و پایدار فرهنگی میان کشورها که میتواند به مرور زمان، منجر به عمیقتر شدن این روابط میان کشورها شده و حتی به حوزههای سیاسی و امنیتی تسری یابد؛ و ۶. طراحی و اجرای خلاقانهتر، انعطافپذیرتر و حتی فرصتطلبانهتر از دیپلماسی کلاسیک و سنتی