در میان برنامههای گوناگونی، که در این شبکههای تلویزیونی تولید و پخش میشوند یا بهنحوی از فیلمسازان آزاد خریداری و پخش میشوند، مستندها جایگاه و اهمیت بسیار زیادی دارند و در شکلدهی به ذهنیتها و تغییر نگرشهای مخاطبان دربارۀ موضوع یا پدیدهای خاص بسیار مؤثرند. عمدۀ این تأثیر ناشی از نگاه مخاطبان به برنامههای مستند است؛ زیرا در نظر آنها مستندها اغلب معادل واقعیت دانسته میشوند. درواقع، واژۀ مستند دلالت بسیار زیادی بر جنبۀ آیینهگون این قالب از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی دارد و بسیاری از مخاطبان، درحالیکه ممکن است بر بسیاری از برنامههای دیگر تلویزیونی دیدی تردیدآمیز داشته باشند و آنها را عاری از انعکاس تمامنمای واقعیتها بدانند، اما در برخورد با فیلمها یا برنامههای مستند، اینگونه ذهنیتها رنگ میبازد و این پنداشت در مخاطبان قوت میگیرد که آنچه میبینند به واقعیت بسیار نزدیک است، اما حقیقت این است که در فیلمها یا برنامههای مستند نیز امکان دخل و تصرف سازندگان مستند بسیار بالاست.
فیلمهای مستند موضوعها یا سوژههای خود را به طرقی بازنمایی میکنند که بینندگان، آنها را نه محصول قوۀ تخیل یک شخص، بلکه اساساً بهعنوان واقعیت میپذیرند. فیلمسازان فیلمهای مستند انتخاب میکنند که از چه موضوعهایی و تحت چه شرایطی فیلم بگیرند؛ گاهی آنها موقعیتها را طراحی یا بازآفرینی میکنند و تقریباً همیشه تصاویر فیلمبرداریشده را تدوین یا درواقع، ویرایش میکنند. از فیلمهای مستند، گاهی با عنوان فیلمهای غیرداستانی هم یاد میشود. بااینحال، بسیاری از محققان، اصطلاح قدیمیتر و همهفهمتر فیلمهای مستند را ترجیح میدهند؛ چون اصطلاح فیلمهای غیرداستانی، این گروه از فیلمها را براساس آنچه هستند معرفی نمیکند، آنها را براساس آنچه نیستند (آنها داستان نیستند) مشخص میکند. همچنین، از اصطلاح فیلم غیرداستانی برمیآید که این نوع فیلمها، نقطۀ مقابل فیلمهای داستانی است، درحالیکه این دو نوع اصلی فیلم ممکن است وجوه مشترک بسیاری با هم داشته باشند (فیلیپس، ۱۳۸۸: ۳۱۹).
آنچه بسیاری از مخاطبان با دیدن مستندها تشخیص نمیدهند این است که همچون دیگر محصولات رسانهای، مستندها نیز در فرآیند بازنمایی رسانهای، در اختیار مخاطب قرار گرفتهاند و بازنمایی رسانهای معادل انعکاس و نمایش آیینهوار نیست، بلکه حاصل هزاران انتخاب مربوط به عناصر گوناگون بصری است اعم از رنگ، ریتم و بافت و نیز انتخاب زبان خاص روایت موضوع، شامل انتخاب زاویۀ دوربین، چگونگی چینش تصاویر در کنار یکدیگر، انتخابکردن یا نکردن موسیقی، داشتن یا نداشتن نریشن بر روی تصاویر و انتخابهای پرشمار دیگری که در فرآیند تولید مستندها انجام میگیرد و هریک از انتخابها در محصول نهایی و در نتیجه، در معنایی که در ذهن مخاطب دربارۀ آن شکل میگیرد، مؤثر خواهد بود. به باور فیلیپس:
فیلمهای مستند، واقعیتهایی باواسطهاند: نمایشی دستچینشده، شاید اجراشده و تدوینشده از واقعیت هستند. یک فیلم مستند ممکن است بهنظر برسد که واقعیت را بهطور عینی عرضه میکند، اما نمیتواند این کار را بکند. نگاه کنید به فیلم بلفاست، مان (۱۹۹۹) ساختۀ فردریک وایزمن که زمان نمایشاش اندکی بیش از چهار ساعت است و جنبههای مختلف زندگی در شهر بلفاست، مان و اطراف آن را نشان میدهد (مثلاً یک مددکار اجتماعی، شپشها را از موهای یک زن میچیند). فیلم نه واگویی دارد، نه مصاحبه، نه میاننوشته، نه موسیقیای که خاستگاه آن را در فیلم ببینیم. میاننوشتۀ افتتاحکنندۀ فیلم، سرنخی دربارۀ فیلم به بیننده نمیدهد. با حروفی معمولی صرفاً اعلام میکند: بلفاست، مان.
در نگاه نخست، بهنظر میرسد فیلمسازان، تنها سوژهها را انتخاب کردهاند، از آنها فیلم گرفتهاند و سپس تصویری را که باید در فیلم جا بگیرد انتخاب کردهاند. بااینحال، فیلمسازان به هنگام شکلدادن به فیلم، تصمیمهای مهم بسیاری اتخاذ کردهاند که چگونگی از کار درآمدن فیلم و واکنش بینندگان به فیلم را تحتتأثیر قرار دادهاند. برای مثال، فیلمسازان انتخاب کردهاند که چه سوژهها یا موضوعهایی باید فیلمبرداری شوند و کدامها باید کنار گذاشته شوند. آنها فصل فیلمبرداری (پاییز) و اغلب، ساعت روز را انتخاب کردهاند (بسیاری از نماها در ساعات صبح یا اواخر عصر، که فضای بیرونی غرق در نور ملایمی است که همه چیز را زیبا جلوه میدهد، فیلمبرداری شدهاند). آنها تصمیم گرفتهاند چند نما از مکانهای واقعی بدون آدمها گرفته شوند و کدامیک از نماها مربوط به مناطق مخروبه یا حتی آلوده باشد و کدامیک نباشد. آنها برای هر نما، محل دوربین، فاصلۀ آن از سوژه و عدسی را از پیش مشخص کردهاند. همچنین، آنها تصمیم گرفتهاند که هر نما چقدر طول بکشد، کی از عدسی زوم (که در فیلم بهندرت استفاده شده) استفاده شود، کی دوربین حین فیلمبرداری حرکت داده شود. هنگام تدوین فیلم نیز تصمیمهایی درخصوص اینکه کجا و چند بار از نمای واکنش استفاده شود، مثل آنجا که یک حقوقدان به شورای شهر بلفاست، مان گزارش میدهد، گرفته شده است. فیلمسازان ترتیب و مدت هریک از بخشهای اصلی و ضرباهنگ قسمتها و کل فیلم را نیز پیشاپیش مشخص کردهاند (همان: ۳۲۷ ـ ۳۲۶).