0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  روزنه آبی نشر قطره

کتاب روزنه آبی نشر قطره

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
درباره روزنه آبی
صحنه اتاق طَنَبیِ شیشه‌بندی است در طبقه دوم یک خانه قدیمی‌سازِ سبک روسی که در کوچه «بلورچیانِ» رشت واقع شده است. اتاق با دو تخته فرش جفتی کرمان، پشت‌دری‌های توریِ گل‌بِهی، مبل، میز، عسلی، لوستر، و هر چیز دیگری که مناسب اتاق پذیرایی یک سمّاک رشتی است، آرایش یافته است. دو در، سمت چپ و راست اتاق دیده می‌شود. پنجره بلندِ روبه‌رو به ایوان خانه با ستون‌های چوبی آبی رنگ باز است. بیرون مِه غلیظی پایین آمده، و چشم‌انداز این درِ باز، طرح مبهم شاخه‌های درختان سبز پاییزی، سُفال‌های سیاه خزه بسته و خرپای دور و مه‌آلود خانه همسایه است. یک صبح بارانی. گل‌علی ناشیانه و نوکرباب روی یک مبل نشسته، در حال انتظار کلاه چرک بِرِه‌اش را توی دست می‌چرخاند و به اطرف نگاه می‌کند. آنگاه با بی‌حوصلگی یک ته سیگار از زیرسیگاری روی میز برمی‌دارد و آتش می‌زند. بعد از یکی دو پک طنین تند و خفه پاهای زنانه‌ای روی پله‌های چوبی می‌پیچد. گل‌علی سیگار را خاموش می‌کند. گلدانه در حالیکه آهسته ترانه‌ای می‌خواند، وارد می‌شود. وی بیوه جوان سرزنده‌ای است با گونه‌های فراخ روستایی که پیراهن چیت گلبوته‌دار پوشیده و موهای بلند بافته‌ای دارد که از زیر لچک نمایان است. گلدانه: دیگر ای آسمان آ... بی... ررر، ررررر... پاییزم اومد و گوجه رفت تا سال دیگه. گل‌علی: تو باز که روتو زیاد کردی دختر. گلدانه: وا، حالا گفتم گوجه؛ مگه چی شد؟ گل‌علی: دِ باز که گفتی. گلدانه: اونم گوجه گیلان! می‌دونی که... گل‌علی: لاالاه الا الله... حالا یه چیز گنده گفته بود ما. گلدانه: (با شیطنت.) من که غش می‌کنم واسه گوجه! گلی علی: حالا بگم؟ گلدانه: خب بگو! گلی علی: می‌گن... گلدانه: چی می‌گن؟ گل‌علی: یارو هادی خان آب زرشکی! گلدانه: (باادا.) بی‌معنی! گل‌علی: اگه راست می‌گه، چرا نمی‌آد جلو؟ گلدانه: حالا تو چرا چِک چِک می‌کنی جونم؟ گل‌علی: من؟ برو بابا تو هم! مگه تو کی هستی؟ یه گلدونه‌ای دیگه. گلدانه: آره مرگ تو؛ نه اینکه خودت نوه اُتول‌خان رشتی هستی! گل‌علی: د آره جیگر طلا! گلدانه: د یخ کنی ایشالله! گل‌علی: ما چشم و دل‌مون سیره گلی خانوم! گلدانه: اِ؟... نمی‌دونستم! گل‌علی: الانه دختر یه سرهنگی واسه من نشسته چی، پنجه آفتاب! گلدانه: که گل‌علی خان بدگوجه اعتنای سگم به‌اش نمی‌کنه! گل‌علی: پس چی خیال کردی؟ گلدانه: (شاد می‌خندد، مشغول نظافت می‌شود و زیرلب می‌خواند.) دیگر ای آسمان آ...بی... ررر، ررررر... گل‌علی: (بلند می‌شود.) مگه ارباب نیس؟ گلدانه: پایینه. گل‌علی: لابد باز اول صبحی رفته با درخت‌های نارنج و سیبش راز و نیاز کنه. گلدانه: (جلوی پنجره.) داره بارون می‌آد، خاکه خاکه مثل پودر. تو حیاط یه بوی گلی پیچیده بود. گل‌علی: الان دریا قیامته؛ دارن گُرّوگُر ماهی می‌گیرن. گلدانه: ررر، ررررر... وقتی جسدشو از دریا گرفتن، من زیر بارون توی شالیزار بودم. گل‌علی: تو مال کجایی؟ گلدانه: خمام. گل‌علی: من اون جا اِنقدر آب‌تنی کرده‌م، انقدر مار کشته‌م. دُم مارو می‌گرفتم، شلاّقی توی هوا می‌چرخوندم و قایم سرشو می‌کوبیدم به سنگ... داری گریه می‌کنی؟ گلدانه: (با گوشه لچک اشکش را پاک می‌کند.) این شب جمعه بارون نیاد، برم «دانای‌علی» چند تا شمع روشن کنم. گل‌علی: معلومه خاطرشو خیلی می‌خواستی.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
705.۵۸ کیلوبایت
تعداد صفحات
130 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۴:۲۰:۰۰
نویسندهاکبر رادی
ناشرنشر قطره
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۵/۰۶
قیمت ارزی
2.۵ دلار
قیمت چاپی
10,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۷۰۵.۵۸ کیلوبایت
۱۳۰ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.7
از 5
براساس رأی 3 مخاطب
5
66 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
33 ٪
1 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
1

خوب نیست ? ?

3.7
(3)
50,000
تومان

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
روزنه آبی
اکبر رادی
نشر قطره
3.7
(3)
50,000
تومان