0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  ساعت صفر نشر آذرباد

کتاب ساعت صفر نشر آذرباد

مجموعه ی رزیدنت اویل کتاب هفتم

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
ناشر:
درباره ساعت صفر
مرد تنهای روی تپه سرعت گرفتن قطار و ناپدید شدن آن در طوفان را تماشا کرد، قلبش پر از آوازی بود که از لبانش بیرون می­ریخت، نوایی که به زیبایی در هوای آزاد می­پیچید و سربازانش را به‌سمت او فرامی­خواند. آن‌ها کارشان را خوب انجام داده بودند، درست بعد از اینکه خورشید غروب کرده بود قطار را برای تیم پاکسازی آمبرلا که حتماً در راه بود آماده کرده بودند، بیشتر حاملان را به درون جنگل برده بودند، درها را قفل کرده و موتور را به راه انداخته بودند؛ او می­خواست زالوها غذا بخورند، نه حاملان ویروس. وقتی تیم آمبرلا از راه می­رسید، هیچ راه فراری برای­شان نبود. باران تمام زالوهایی که از تپه بالا می­آمدند را شست‌وشو می­داد، فرزندانی که به ندای او پاسخ داده بودند و به میل او هر کاری می­کردند. مرد آوازش را تمام و با لبخند از آن‌ها استقبال کرد. همه چیز تا الان به بهترین شکل ممکن پیش رفته بود. بعد از این همه انتظار، دیگر زمان زیادی باقی نمانده بود. او به رؤیایش می­رسید؛ تبدیل به کابوس آمبرلا می­شد. و بعد، کابوس دنیا. *** ربکا گفت: «قبل از هر چیز باید قطار رو متوقف کنیم.» بیلی با سر تأیید کرد. «پیشنهادی داری؟» ربکا با خونسردی گفت: «جدا می­شیم.» با توجه به اتفاق­هایی که برایش افتاده بود، هنوز به‌طور غافل‌گیرکننده­ای خونسرد بود. «واگن جلوی قطار قفله، همون‌جایی که همدیگه رو دیدیم. ما باید اون در رو باز کنیم و خودمون رو به موتور برسونیم.» بیلی گفت: «خب، به قفلش شلیک می­کنیم.» ربکا سرش را به دو طرف تکان داد: «کارت­خوان مغناطیسی داره. باید کارتش رو پیدا کنیم.» - من دفتر رئیس رو دیدم... ربکا پاسخ داد: «اون هم قفله. باید خودمون پیداش کنیم.» بیلی گفت: «ممکنه زیاد طول بکشه. باید با هم بمونیم.» - اون­طوری دو برابر طول می­کشه. من نمی­خوام وقتی قطار به مقصدش می­رسه اینجا باشم. با اینکه بیلی اصلاً دلش نمی­خواست تنها در قطار بگردد و مایل نبود ربکا تنها بماند، نمی­توانست منطق او را زیر سؤال ببرد. ربکا گفت: «من از ته قطار شروع می­کنم و جلو می‌آم. تو طبقه­ی دوم رو بگرد و جلوی قطار همدیگه رو می­بینیم.» بیلی فکر کرد: دستور دادن خوب بلدی، کوچولو... مگه نه؟ اما فکرش را بیان نکرد. در آینده­ی نه چندان دور، ممکن بود این دختر تنها شخصی باشد که نگذارد بیلی تبدیل به نهار کسی شود. ربکا اضافه کرد: «و اگه کار اضافه­ای بکنی بهت شلیک می­کنم.» بیلی می­خواست با عصبانیت جوابش را بدهد اما بعد درخشش چشم‌های او را دید. ربکا فقط شوخی کرده بود. حداقل حرفش کاملاً جدی نبود. ربکا با سر به اسلحه­ی او اشاره کرد: «مهمات به اندازه­ی کافی داری؟» بیلی گفت: «مشکلی نیست. تو چی؟» ربکا یک‌بار دیگر سر تکان داد و به‌سمت در حرکت کرد. وقتی به آن رسید، برگشت و گفت: «ممنونم.» با دست به انتهای واگن اشاره کرد. «یکی بهت بدهکارم.» قبل از اینکه بیلی بتواند جواب بدهد، او رفته بود. بیلی لحظه‌ای به در خیره ماند، از تمایل آن دختر برای روبه‌رو شدن با خطرهای قطار، آن هم به تنهایی، شگفت­زده شده بود. وقتی خودش هم‌سن او بود، آیا آن‌قدر شجاعت داشت؟ توی اون سن، بهش می­گن "انکار مرگ". آره، خود بیلی هم وقتی در آن سن بود فکر می­کرد برای همیشه زندگی خواهد کرد. محکوم‌شدن به اعدام باعث شده بود نظراتش کمی تغییر کنند. بیلی کمی زمان صرف گشتن واگن غذاخوری کرد. وقتی با عجله پشت پیشخوان کوچک و زیر میزها را چک می­کرد، دیدن بدن­های له­شده و چرک ده­ها زالو باعث شد اخم کند. در قفلی جلوی واگن بود اما لگدی محکم کابین خدماتی خالی‌ای که سقفش سوراخ بود را به او نشان داد. بیلی معطل نکرد، بهترین شانس­شان احتمالاً گشتن جسدهای کارمندان قطار بود. او خودش را به پایین پله­ها رساند و لحظه‌ای مکث کرد که عقب قطار را نگاه کند. به‌نظر می­رسید ربکا چمبرز می­تواند از خودش مراقبت کند؛ بنابراین بهتر بود بیلی هم حواسش به‌خودش باشد.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۳۶ مگابایت
تعداد صفحات
251 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۸:۲۲:۰۰
نویسنده اس دی پری
مترجم سینا طاوسی مسرور
ناشرآذرباد
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۴/۲۹
قیمت ارزی
3 دلار
قیمت چاپی
32,500 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۳۶ مگابایت
۲۵۱ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.9
از 5
براساس رأی 14 مخاطب
5
85 ٪
4
14 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
10 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

این هم مثل بقیه گیرا، مرموز و ترسناک بود، هرچند که تا اینجا کتاب سوم از نظر من بهترین بوده. کاش زودتر شرکت کپکام تصمیم بگیره که داستان و کتاب ها رو ادامه بده. چند ساله که توی خماری موندیم.

5

درست است اما اگر طبق تاریخ انتشار بازی ها به قضیه نگاه کنید بازی هم بعد از انتشار بازی اول آمده پس طبیعی است

5

هیجان انگیز با نثری روان ساده و دلنشین حتما قبل از جلد اول این جلد رو بخونید تا وارد داستان بشین

5

این رو باید قبل جلد یک می‌خوندم بعد از شش کتاب انتظار داشتم تو این جلد تموم شه

5

کتاب جلد ۰ هست بعد جلد یک که ادامه داستان شروع میشه

5

اونایی که می خوان داستان رو از اول بخونن از این جلد شروع کنن

5

سلام .این جلد هفتم نیست .یا جلد یک و یا جلد دو میتونه باشه.

5

مجموعه کتاب های اویل خیلی خوبه از خودشون شیر نمیشم

4

عالی بود ممنون از زحمتتون

4

عالی بود

4.9
(14)
19,400
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
ساعت صفر
مجموعه ی رزیدنت اویل کتاب هفتم
آذرباد
4.9
(14)
19,400
تومان