رزی و الکس نیمهی گمشدهی یکدیگر هستند و ظاهراً همه این موضوع را میدانند، جز خودشان. آنها که از کودکی
بهترین دوستهای همدیگر بودهاند، در نوجوانی بهخاطر نقلمکان الکس و خانوادهاش از دوبلین به بوستون از هم جدا
میافتند. با وجود فرصتهای کمی برای دیدار با یکدیگر، رزی و الکس دوست یکدیگر میمانند و گرچه سالها از
دوریشان میگذرد، دوستیشان را به واسطهی ایمیل و نامه همانقدر محکم حفظ میکنند؛ و با قلبی شکسته، زندگی بدون
یکدیگر را فرامیگیرند؛ اما سرنوشت موضوع جالبی است و با وجود چندین فرصت ازدسترفته، رزی و الکس درمییاب ند
کار سرنوشت هنوز با آنها تمام نشده است.
صدها نامه و ایمیل و پیامک و چت این داستان را ساخته اند. شیوه بیان داستان را دوست دارم، ولی داستان خیلی خیلی خیلی کشداری بود. انگار واقعا لازم بود پنجاه و چند سال زندگی را مو به مو تعریف کند. به نظرم فیلم این داستان بهتر از کتابش است.
5
چطور میشه دو نفر(الکس و رزی) انقد گیراییشون ضعیف باشه!
3
متاسفانه به نظرم اگر فقط ۳۰٪ از کتاب نوشته میشد، کافی بود.
1
ارزش یه بار خوندن رو هم نداره
داستانی کشدار با سر و تهی نامعلوم!