افتاده کُنجِ خانه، با دستهای خالی
نوروزِ بیهیاهو، نوروزِ خشکسالی
در کوهپایه امسال یک لاله هم نرویید
خوش کردهایم دل را با نقشهای قالی
تصویرِ تازهای نیست، پیرار و پار هم بود:
نعشِ هزار کودک، خونین و خاکمالی
ما را نداد فرصت تا یک دهن بخوانیم
زخمِ زبان امسال، پَرخاشِ پارسالی
گرمای کهنهی روز، سرمای سرکشِ شب
رنگِ کویر دارد، نوروزِ این حوالی