شمع باشی یا نباشی من همان پروانهام
تو سر عقل آمدی من همچنان دیوانهام
حالتی دارم که «دلتنگی» برای آن کم است
دردهایی که فدایت باد ای دُردانهام
زندگی! ای زندگی! ای زندگی! ای زندگی!
بی تو هرشب مرگ جولان میدهد در خانهام
آبشار گیسوان مشکیات را باز کن
تا رها باشند بیباکانه روی شانهام
شعر میخواهی تو از من، کاش جان میخواستی
جان بخواه ای خوب! ای معشوقهی فرزانهام...