
کتاب فقط روزهایی که مینویسم
نسخه الکترونیک فقط روزهایی که مینویسم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
معرفی کامل فقط روزهایی که مینویسم را رایگان بشنوید
نقد و بررسی فقط روزهایی که مینویسم
درباره کتاب فقط روزهایی که مینویسم
کتاب «فقط روزهایی که مینویسم» ترجمهی پنج مقاله برگزیده از چهار اثر «آرتور کریستال»، جستارنویس برجستهی آمریکایی تحت عناوین Agitations: Essays on Life and Literature 2002، Except When I Write 2011، The Half-Life of an American Essayist 2007 و This Thing We Call Literature 2016 است. این پنج جستار روایی دربارهی نوشتن و خواندن است که عبارتاند از سخنگوی تنبلها، لذتهای گناهآلود، وقتی نویسنده حرف میزند، زندگی و نویسندگی و دیگر کتاب نمیخوانم. تمامی این پنج جستار مملو از نام نویسندگان، ادیبان، کتابها و شخصیتهای تأثیرگذار در دنیای ادبیات است. این نویسنده براساس سالها مطالعه و نقد و بررسی کتابهای گوناگون این جستارها را به نگارش درآورده است به همین دلیل بسیار جامع، پخته و پرمحتوا هستند. مطالعهی این جستارها به افرادی که علاقه دارند به سطوح عمیقتری از ادبیات پی ببرند توصیه میشود.
«آرتور کریستال» در این جستارها بیپرده سخن میگوید و از زوایای جدیدی آثار نویسندگان را کنکاش میکند. او در جستار اول بانام سخنگوی تنبلها، به زندگی خودش میپردازد و رابطهی زندگیاش با ادبیات را به تصویر میکشد. این نویسنده در جستار دوم با عنوان لذتهای گناهآلود به سراغ نویسندههایی میرود که موضوعات کارآگاهی و جنایی را دستمایهی داستانهایشان قرار دادهاند. جستار سوم کتاب، وقتی نویسنده حرف میزند به این سؤال پاسخ میدهد: چرا بهتر است خالقان متون محبوبمان را نبینیم؟ بسیاری از افراد علاقه دارند که نویسندهی دلخواهشان را ببینند و با او گپی بزنند ولی «آرتور کریستال» طی این جستار نشان میدهد که یک فرد در جایگاه نویسنده متفاوت از زندگی معمولیاش است. این جستارنویس بر این باور است نویسندهای که روی کاغذ خوانندگان را تحت تأثیر قرار داده است ممکن است الزاماً در ملاقات حضوری نتواند این کار را انجام دهد. جستار چهارم این اثر با عنوان زندگی و نویسندگی، به این سؤال پاسخ میدهد: چرا زندگی و حرفه نویسنده از هم جدا نیست؟ «آرتور کریستال» در این جستار به زیبایی نشان میدهد متن زندگی یک نویسنده با حرفهاش درهمتنیده است و یک نویسنده کتابهایش را زندگی میکند. او معتقد است بسیاری از نویسندگان و فیلسوفان باهدف رسیدن به آرامش درونی دست به قلم میبرند و ادبیات مهم یا جدی همیشه روایت پیروزی یا شکست جوهر آدمی است.
درباره آرتور کریستال
«آرتور کریستال» Arthur Krystal جستارنویس و فیلمنامهنویس آمریکایی است که اطلاعات کمی از زندگی شخصیاش وجود دارد. او یکی از افراد برجسته در جستار روایی است که سال ۲۰۱۰ میلادی جایزهی بهترین جستار آمریکایی را از آن خود کرد. او تسلط کافی بر آثار ادبی دارد و با نگاهی نقادانه و گاهی طنزآمیز جستارهای قابلتأملی مینویسد. جستار Essay مانند مقاله نیست، جستار روایت سالها تجربه و پژوهش همراه با استدلالهای شخصی نویسنده است. «آرتور کریستال» نویسندهی نشریات معتبر نیویورکر و هارپر با نوشتن جستار تجربهی زیستهاش از دنیای ادبیات را توصیف و موضوعات مختلف را تحلیل میکند.
ترجمه کتاب فقط روزهایی که مینویسم به زبان فارسی
کتاب «فقط روزهایی که مینویسم» نوشتهی «آرتور کریستال» با ترجمهی «احسان لطفی» از سوی انتشارات اطراف در سال 1396 منتشر شده است؛ نسخهی الکترونیک این اثر در همین صفحه از فیدیبو برای دانلود و مطالعه موجود است. «احسان لطفی» مترجم این کتاب متولد سال 1360 نجفآباد است، او تحصیلاتش را در رشتههای فیزیک و مطالعات فرهنگی به سرانجام رسانده و مدتی را بهعنوان دبیر تحریریهی همشهری داستان مشغول به فعالیت بوده است. کتاب «اتو پرتره» نوشتهی «ادوارد لِو» از ترجمههای دیگر این مترجم است که نسخهی الکترونیک آن هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
در بخشی از کتاب فقط روزهایی که مینویسم میخوانیم
نویسندهها با بقیه فرق دارند. نه همهی نویسندهها - نه آنها که فقط برای پول و درآمدش مینویسند - بلکه شاعرها، رماننویسها و مقالهنویسهایی که فکر میکنند چارهای جز نوشتن ندارند، که جبر نوشتن را هم سنگ جبر اندیشیدن میدانند و بنابراین با سطرهایی که روی کاغذ میآید، از بودن و هستن خودشان باخبر میشوند. برای اینها هر اتفاقی فقط به این دلیل رخ میدهد که به نثر یا نظم تبدیل شود؛ ادبیات، خود محض است که به هیئت چاپ درآمده. اعتقاد راسخ است به اینکه تجربه فقط با نوشته شدن به انجام میرسد.
چه اعتقاد غریبی! چه ایرادی دارد زندگی وقف کلمات مکتوب نشده باشد؟ چرا آدم باید فکر کند اندیشهها و احساساتش را باید با دیگران به اشتراک بگذارد؟ چنین نزدیکی و صمیمیتی حتی در پس نقاب داستان به نظر بیحیایی میآید چرا که نویسنده با اینکه در رویدادها دخل و تصرف میکند، کار اصلیاش علنی کردن لحظات خصوصی است. رماننویس مثل یک جاسوس متعهد، سرنوشت و احساسات دیگران را بخشی از خیر اعظم میبیند و جزئی از هدف والاتر. گراهام گرین، نویسندهای که از جاسوسی هم بیخبر نبود فکر میکرد «خردهای یخ در قلب نویسنده هست»، - و میشود به توصیفش افزود - خردهای که میتواند به تیزی یخشکن باشد.
برای جمعیتی از افراد متشخص نیویورک این نکته وقتی محرز شد که ترومن کاپوتی، یکی از دوستان قدیمیشان، در داستانش در ساحل باسک آنها را به سیخ کشید. بیخردیها و بیاحتیاطیهایی که تا آن زمان در اندرونی نگهداشته شده بود ناگهان بر صفحات یک مجلهی سراسری عیان شد. دوستان ثروتمند کاپوتی، مبهوت و آزرده از کار او، دست از حمایتش برداشتند و جالب اینکه کاپوتی هم از عکسالعملشان شوکه شد. ظاهر فکر کرده بود میتواند رفقای اعیانش را جلوی همه ضایع کند و قسر در برود. آخر کار وقتی فهمید پلهای پشت سرش را - که به پنت هاوسها و املاک مجلل دوستان ختم میشد - خراب کرده است، رقت بارانه شکوه کرد «ولی آنها میدانند من نویسندهام. اصلاً از برخوردشان سردر نمیآورم»
نفهمیدن و بهت، البته غالباً سهم طرف نانویسندهی ماجراست؛ کسانی که تقلا میکنند بفهمند چطور یک دوست میتواند روی کاغذ به آنها خیانت کند. چرا باید بفهمند؟ آنها نویسنده نیستند. زندگی نویسندگی، زندگیای نیست که آنها میشناسند و هیچ توضیحی نمیتواند رفتار نویسنده را توجیه کند. زندگی نویسندگی عنوان مناسبی است، دو کلمه خبر از یک هم زیستی میدهند در حالی که هم زمان مرز بین زندگی و نویسندگی را مبهم و تار میکنند. نوشتن یک حرفه است، میدانیم، اما چیزی بیشتر از حرفه هم هست.
نظرات کاربران درباره فقط روزهایی که مینویسم