محمود دولت آبادی:
«شاملو، انسانی که بدیل حافظ است، امروز به خاک سپرده خواهد شد. بسیاری از مشتاقان او، میتوانستند و حق دارند دربارهی او سخن بگویند. شاملو چندان بیکرانه بود که از هر کنارهی او، میتوانستی و میتوانی و خواهی توانست به او نزدیک شوی. احمد شاملو نه فقط یک شاعر بود که شاعرترین بود. احمد شاملو نه فقط اسوهی زحمت و رنج و عذاب بود که عین عشق بود.
ما دربارهی انسانی صحبت میکنیم که در ابعادی گوناگون، حضوری همیشگی خواهد داشت.»
کتاب «بامداد همیشه» یادنامهای از «احمد شاملو»، شاعر بزرگ و پرکار ایرانی است که به تألیف «آیدا سرکیسیان» از سوی انتشارات نگاه منتشر شده است. این اثر شامل 206 یادداشت، گفتگو، مقاله و شعرهایی است که «محمود دولت آبادی»، «رضا براهنی»، «سیمین بهبهانی»، «منوچهر آتشی»، «علی باباچاهی»، «بهرام بیضایی»، «مهدی بهمنی» و ... به یاد «احمد شاملو» شاعر معاصر ایران، نوشتهاند. این اثر ارزش ادبی فراوانی دارد زیرا شاعران و نویسندگان بزرگ دیگر دربارهی جریان شعری و خط فکری «احمد شاملو» صحبت کردهاند، «سیمین بهبهانی» در این اثر دربارهی ارزش وزن در شعر «شاملو» نکاتی را بیان کرده است که بسیار برای علاقهمندان به شعر و «شاملو» خواندنی است. «منوچهر آتشی» در این اثر «شاملو» را اینگونه توصیف کرده است: «شاملو به معنی کلمه خود، یک فرهنگ بود. از شعرش که خود الگویی ابدی بود، از آموزگاراش در شعر که صدها شاعر را چه در زمان سردبیریاش در خوشه و چه در برکت کتابهایش پرورش داد، از کتاب کوچهاش که عظیمترین حجم فرهنگ مردمی را شامل میشود، از وجود و نام بزرگش که همیشه و در همهجا باعث افتخار زبان و شعر فارسی و مردم ایران بود.
از یادداشتهای دیگر کتاب «بامداد همیشه» میتوان به «مردم! چکاوکى مرده!!»، «روایت لحظهاى که بعد از آن گریستیم.»، «و معجزه اتفاق افتاد!»، «بر مزار شاعر»، «سراسر منظره را با خود برده است»، «گیلگمش بدایتها!» و «پاسداران زبان فارسى» اشاره کرد. نسخهی الکترونیک این اثر در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
«احمد شاملو» Ahmad Shamlou روزنامهنگار و شاعر معاصر ایرانی در۲۱ آذر ۱۳۰۴ به دنیا آمد. او از بنیانگذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران بود و درزمینهی پژوهش، ترجمه و داستاننویسی فعالیت داشت. او در دههی بیست با «نیما یوشیج» پدر شعر نوی فارسی آشنا شد و تحت تأثیر سبک و نوآوری او در قالب شعر نو قرار گرفت. او همچنین تحت تأثیر «فریدون رهنما»، شاعر ایرانی که با شعر روز جهان آشنا بود نیز قرار گرفت و خالق جریان نویی در ادبیات ایران شد. او با نوآوری در شعر معاصر بیشترین تأثیر بر شعر معاصر را پس از نیما گذاشت و بهعنوان یکی از برترین چهرههای شعر معاصر ایران شناخته شد.
«احمد شاملو» اولین دفتر شعرش بانام «آهنگهای فراموش شده» را در سال 1326 منتشر کرد که شامل سرودههایی در قالب شعرهای سنتی و موزون است. او در این سالها علاوه بر سرودن شعر و ترجمهی آثار به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیز مشغول بود و مدتی را هم در زندان به سر برد. برخی از آثارش در این دوران از سوی حکومت از بین رفت ولی این شاعر نوشتن را رها نکرد و در زندان هم سرودن اشعارش را دنبال کرد. او پس از رهایی از زندان، در سال ۱۳۳۶ با انتشار مجموعه اشعار «هوای تازه» بهعنوان شاعری نوآور شناخته شد و سبکی جدید برای شعرای بعد از خود به ارث گذاشت. او در این دوران همکاریاش با روزنامهها را از سر گرفت و از سال 1346 تا 1358 با نشریات مختلف ادبی و فرهنگی همکاری کرد. او در اوایل دههی چهل با «آیدا سرکیسیان» آشنا شد و با او ازدواج کرد. این زن نقطهی عطفی در زندگی این شاعر بود، زیرا پس از این دوران «شاملو» به تأثیر از عشق زیادش به «آیدا» شعرهای عاشقانه و رمانتیکی سرود که مملو از احساس و عواطف هستند. «احمد شاملو» بعد از تحمل سالها ممنوعیت کاری و گوشهگیری در دوم مرداد ۱۳۷۹ به دلیل بیماری دیابت درگذشت. از او حدود پانزده دفتر شعر به ماندگار مانده است که میتوان به «هوای تازه»، «ترانههای کوچک غربت»، «مرثیههای خاک و شکفتن در مه»، «لحظهها و همیشه» و «ققنوس در باران» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
«احمد شاملو» متخلص به «الف. بامداد» و «الف. صبح» علاوه بر سرودن شعر در حوزههای دیگر ازجمله ترجمهی آثار بینالملل و فیلمنامهنویسی و کارگردانی هم فعالیت داشت. مشهورترین ترجمهی او، ترجمهی کتاب «شازده کوچولو» اثر «آنتوان سنت اگزوپری» است که تا امروز به چاپ چهل و هشتم رسیده است. کتاب «مرگ کسبوکار من است» نوشتهی «روبرت مرل»، کتاب «خزه» اثر «هربر لوپوریه» و افسانهی «گیل گمش» یکی از کهنترین آثار ادبی-حماسی دنیا ازجمله دیگر کتابهایی است که این چهره به زبان فارسی ترجمه کرده است.
ساعت دو و نیم شب اول اوت سال دو هزار است. تنها در گوشهی اتاق نشستهام، نوری پریشان از کاسهی وارونهی چراغی کوچک قسمتی از من و اسباب خانه را در سکوت، یقین کرده است، و سایهام هم در سایهی اقراری اشیا مثل هیولایی کور گاهگاهی بر دیوار اتاق تکان میخورد. هول آدمی را که نمیدانم از کجا مرا لرزانده است، پشت سنگینی سوت ممتد خبر، خبر مرگ، یا خبر درگذشت شاملو، پنهان میکنم، شاید بهاندازهی سی سال که او را میشناسم به عکسش خیره شدم و میشوم، به شاملو خیره شدم که چون حافظ و شمس و دیگر قلهها ضمیر زمان و شکل زبان من شده است.
زبانم جهان است.
دانسته بودم.
زبان شکل من،
شکل فرهنگ من،
شکل شکل جهان است؛
تلنگر صدای بیدارکنندهاش در سرم میچرخد و میچرخاندم.
احساس میکنم
در هر رگم
به هر تپش قلب من،
کنون،
بیدار باش قافله یی میزند جرس
حالا صدای سعید هم در این میانه مثل ناقوس در گوشم کمانه میکشد و دلم را میلرزاند، چند روز است که لرزانده است، سعید گفته بود آرش، آرش چطوری؟
من هم حتماً گفته بودم مثلاً مثل هميشه غلام زخم قلبم هستم.
و او بگوید چند لحظه پیش تکست تلویزیون را نگاه کردم، من هم بلرزم. لرزیدم و در مکثی طولانی با شک بگویم
شاملوا!
آماده بودی!
میترسم سعید حقیقت داشته باشد!
خبر کوتاه بود و ناتمام بود.
خبر درگذشت نادر نادر پور. هوشنگ گلشیری، نصرت رحمانی. احمد شاملو و کمی دورتر، از سعید سلطانپور تا محمد مختاری. خبر مرگ پدر، خبر مرگ برادر، خبر مرگ دوست، خبر مرگ مادر و خبر مرگ هزاران عزیز و شهید و دشمن و ناشناس بماند.
چند ماه است سه شاعر و یک مؤلف، سه مؤلف و یک شاعر، چه فرق میکند، باور نمیکنم، چهار حقیقت گفتار، چهار دلیل زیست، و چهار جهت فرزانگی، دیگر میان ما نیستند، یعنی عینیت حضور نیستند، اما هزار بار از بسیاری که حضور مزاحم دارند، هستن شان ملموستر است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۷۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 650 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۱:۴۰:۰۰ |
نویسنده | احمد شاملو |
مترجم |